در دعاى كميل مىخوانيم: «يارب يارب يارب اسئلك بحقك و قدسك و اعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل اوقاتى من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالى عندك مقبولة حتى تكون أعمالى و أورادى كلها و رداً و احداً و حالى فى خدمتك سرمدا» يعنى «پروردگار من، پروردگار من، پروردگارمن، از تو بحق تو و به قدس تو و به اعظم صفات و اسماء تو مىخواهم كه همه اوقات مرا در شب و روز به ياد و ذكر خودت آباد قرار دهى، و همه لحظاتم را در خدمتت مصروف بدارى، و همه اعمالم را نزد خود مقبول بگردانى، تا اينكه همه اعمال و اوراد من ورد واحد، و حال من هميشه در خدمت تو باشد».
در اين قسمت از دعا كه در اين باب بالاترين بيان است، مىگويد: خدايا، از تو مىخواهم در همه لحظات عمرم ورد من فقط تو باشى. و اين بدان معنى است كه همه وقت و لحظههاى آن فقط براى خواست او و سير بسوى اوست و آنچنان ارزش دارد كه نبايد لحظهاى مصرف و براى غير او باشد.
بعد از يقظه، اولين قدم در سلوك الى الله توبه، يا بازگشت است. توبه را به يك نظر مىشود قدم اول در سلوك بحساب آورد، و مىشود قدم دوم حساب نمود. اگر يقظه را قدمى در سلوك محسوب نموده و قدم اول بدانيم، توبه قدم دوم خواهد بود. و اگر يقظه را بلحاظ اينكه قدم عملى نبوده و بيدار شدن و بخود آمدن است، قدم اول ندانيم، توبه قدم اول در سلوك الى الله حساب خواهد شد. در هر صورت، بعد از يقظه، قدم اول براى سالك در سفر الى الحق، توبه يا بازگشت است.
همين كه يقظه حاصل شد و سالك مبتدى همانند كسى كه در خواب باشد و سپس بيدار گردد، بخود آمد و بيدار گشت، نسبت به روشى كه در پيش گرفته، آگاه شده و به ضلالت و انحراف خويش پى مىبرد. او مىبيند كه تا بحال راه باطل را در پيش داشته و تا امروز در مسير ضلالت بوده و همه سعى وكوشش او در جهت اوهام و خيالها افتاده و همه حزنها و شاديهاى او جز عبث نبوده و همه وقت خود و قواى جسمى و روحى خود را در طريق خيالها و باطلها ضايع كرده است.
(دفتر دوم مثنوى)