يوسفا آمد رسن در زن تو دست
حمدلله كاين رسن آويختند
در رسن زن دست و بيرون رو زچاه
تا ببينى عالم جان جديد
اين جهان نيست چون هستان شده
و آن جهان هست بس پنهان شده
از رسن غافل مشو بيگه شده است
فضل و رحمت را بهم آميختند
تا ببينى بارگاه پادشاه
عالمى بس آشكار و ناپديد
و آن جهان هست بس پنهان شده
و آن جهان هست بس پنهان شده