مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 6
نمايش فراداده

ششم: از آثار يقظه، اغتنام وقت است فرصت و وقت براى ارباب غفلت نه مفهوم است و نه مغتنم وقت براى بيداران، معنى ديگر و ارزش ديگرى دارد

يقظه و انتباه

يقظه و انتباه بمعنى بيدار شدن و بخود آمدن و متنبه گشتن، اولين قدم و يا اولين مسئله در سلوك الى الله است. و اگر دقيق باشيم بايد بگوييم يقظه و انتباه در سفر الى الحق اساس امر است.

بعد از اسلام و ايمان و بعد از التزام بحقايق و حدود و احكام، و بعبارتى، بعد از ورود در زمره مؤمنين و به دست آوردن مبانى عقيدتى، و عمل بمقتضاى آنها وانجام دادن واجب و اجتناب از حرام و مراعات حدود الهى، استعداد و آمادگى اين معنى پيدا مى‏شود كه انسان بخود بيايد و از غفلت بخصوصى كه دامنگير او و همه بوده و غفلت اسرارآميز و پردامنه‏اى است، بيدار شود و متنبه گردد. اين بيدارى و بخود آمدن، نوع خاصى از بيدارى و نوعى بخود آمدن است كه همه چيز را بهم مى‏زند و اساس همه آنچه را كه قبلا بود، در هم مى‏ريزد و بنياد و هم و خيال را متزلزل مى‏كند و موجوديت قبلى انسان را تهديد و اركان حيات اين جهان را سست مى‏گرداند.

خداى متعال مى‏فرمايد: «يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا وهم عن الاخرة هم غافلون» (آياء 7 سوره روم).

يعنى «اكثر مردم به ظاهرى از حيات دنيا علم دارند و فقط ظاهرى از آنرا مى‏يابند و بس، و اينها از حيات ديگر و از حقايق و عوالم ديگر در غفلت مى‏باشند».

و مى‏فرمايد: «و ما هذه الحيوة الدنيا الالهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون».

(آيه 64 سوره عنكبوت). يعنى «و اين حيات دنيا خيال و فريبى بيش نيست و اگر مردم مى‏دانستند، بخوبى مى‏يافتند كه منزل آخرت، منزل حيات و عين حيات است».

تدبر عميق در اين آيات و در آيات ديگر، و دقت در اشارات آنها، بخوبى معلوم مى‏كند كه موجوديت حيات دنيا بر پايه جهل و غفلت بخصوصى است و اگر اين جهل و غفلت بر طرف شود و يقظه و تنبه حاصل شود، اساس موجوديت آن متزلزل مى‏گردد و خيال و فريب بودن آن روشن شده و حقيقت به وضوح مى‏رسد و انسان طالب حقيقت مى‏شود و در طلب حيات حقيقى كه همان حيات الهى است مى‏افتد.


  • استن اين عالم اى جان غفلت است هوشيارى ز آن جهان است و چو آن‏ هوشيارى آفتاب و حرص يخ‏ ز آن جهان اندك ترشح مى‏رسد گر ترشح بيشتر گردد زغيب‏ نى هنر ماند در اين عالم نه عيب

  • هوشيارى اين جهان راآفت است غالب آيد نيست گردد اين جهان هوشيارى آب و اين عالم وسخ تا نخيزد در جهان حرص و حسد نى هنر ماند در اين عالم نه عيب نى هنر ماند در اين عالم نه عيب

(دفتر اول مثنوى)

اين بيدار شدن و به خود آمدن از يك چنين جهل و غفل را «يقظه» و «انتباه» مى‏ناميم.

قرآن مى‏خواهد به انسان «يقظه» و تنبه» بخشد

آيات قرآنى و خطابها و نداهاى ربوبى با انحاء مختلف مى‏خواهد مؤمنين را بيدار نموده و بخود آورد.

يعنى به آنان كه اسلام و ايمان آورده و زمينه روحى آنان مستعد براى بخود آمدن ومتنبه گشتن است، خطابها و نداهاى بخصوصى دارد. در هر خطاب و هر ندايى با اسلوب و اشارتهاى خاص و در عين حال، با لحن