در اسلام تأسيس بيگارى به عنوان يك سنت به (معاويه) نسبت داده شده است. ظاهراً وى اوّلين خليفه اى بوده كه ساختمان ها و عمارت هاى حيرت انگيزى با بيگارى كشيدن از مردم بنا كرد و اين رويه بى سابقه بود.(175) اين موضوع در كتابى به قلم نويسنده اى شيعى با هدف تأكيد بر تبه كارى هاى منسوب به معاويه آورده شده است. در عين حال اين كار در فهرست طولانى (بدعت هايى) است كه به معاويه نسبت داده شده است. هم او بود كه به شيوه حكومت چهار خليفه اول پايان داد و اسلام را با واقعيت هاى سياست آشنا كرد. اين مطلب;
يعنى اين كه بيگارى از زمان معاويه على رغم آن كه نهادى ناخوش آيند بود به سنّت پايدارى تبديل گرديد.
تقريباً از اواخر دوران تمدن ميانه اسلام تبيينى عقل گرايانه از نتايج مخرب بيگارى ظاهر گرديد. بر اساس اين نظريه بيگارى از پيشرفت اقتصادى مى كاهد و سرانجام اقتصاد را ويران مى كند و با ويرانى اقتصاد جامعه سياسى را از بين مى برد. اين استدلال ابن خلدون بود كه در شمال غربى افريقا در قرن چهاردهم قلم مى زد.(176) بديهى است كه اين نظريه از مشاهدات شخصى وى ناشى مى شد چرا كه حكامى كه وى در خدمت آن ها بود بسيار علاقه مند به بهره گيرى از رويه بيگارى بودند. ظاهراً ابن خلدون در عهد مملوك هاى مصر فرصت زيادى براى ملاحظه رويه رايج بيگارى داشت. مملوك ها هميشه به دنبال يافتن نيروى لازم براى بيگارى بودند و اگر ساختمان بزرگى مانند يك مسجد بدون بيگارى ساخته مى شد موردى شگفت انگيز به شمار مى رفت.(177) به هر حال على رغم چنين رواياتى از تاريخ دانان و گفته هاى ابن خلدون بيگارى سنّت پايدارى نبود كه در تمام اوقات اعمال شود يا هر گاه حاكم نياز به آن داشت بتواند آن را به كار گيرد.
بنا به روايت (ابن تغرى بردى) كه متكى بر اطلاعات موثق است براى اجراى پروژه اى عمومى در زمان (المؤيد) به كارگرانى بيش تر از آن چه د ر دست رس بود نياز بود. سرانجام تنها با مشكلات زياد و تهديدات فراوان تعداد لازم براى اجراى پروژه اى كه به نفع خود مردم بود فراهم آمد.(178) نبود اطلاعات كافى در مورد كاربرد بيگارى در سراسر تاريخ اسلام احتمالاً حاكى از اين است كه بيگارى به طور رايج اعمال مى شد و جز در شرايط استثنايى سزاوار توجه خاصى نبود. امّا به بيان واضح تر به نظر مى رسد كه رويه بيگارى نه تنها در اسلام منفور بود بلكه چندان هم رواج نداشت. در تمدنى كه بر اساس زندگى شهرى و تجارت ساخته شده بود به هم ريختن تعادل اقتصادى مى توانست بلا فاصله نتايج آشفته اى به همراه آورد. در زمان اجراى پروژه هاى بزرگ در شهرهاى بزرگ طبقات پايين تر مردم نيروى كار عمده اى را تشكيل مى دادند كه براى انجام هر نوع كار مورد نيازى در اختيار بودند. دست مزدها پايين بود و قاعدتاً