مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 103
نمايش فراداده

شاعر در اين ملاقات به مسئله فروش كشيمر كه انگليسى‏ها آن را به گلاب سنگه هندو فروختند اشاره مى‏كند و مى‏گويد:


  • باد صبا اگر به جينيوا گذر كنى دهقان و كشت و جوى و خيابان فروختند قومى فروختند و چه ارزان فروختند

  • حرفى زما به مجلس اقوام بازگوى قومى فروختند و چه ارزان فروختند قومى فروختند و چه ارزان فروختند

آنگاه با شاعر هندو به نام بهارات ريهارى و سه نفر از رجال مقتدر يعنى نادرشاه واحمدشاه و تيپوسلطان، آخرين فرمانرواى مجاهد مسلمان هند، ملاقات مى‏كند. احمد شاه به تمايلات كشورهاى شرقى درتقليد از روشهاى زندگى اروپايى و سبك پوشاك آنها و به بيهودگى اين تقليد كوركورانه اشاره مى‏كند.

در اين گفتار، نمى‏توان تجزيه و تحليل دقيقى از ‹‹ جاويد نامه ›› نمود، ولى قسمتهاى برجسته آن شايان توجه است و جالبترين مشخصات آن تنوع سحرآميز اثرى است كه در غزلهاى آن مندمج است. دقايقى كه در اين غزلها به كار رفته، در نتيجه تنوع تغييراتى است كه در سبك و آهنگ آن گاه به گاه به چشم مى‏خورد، بدون اينكه زحمتى بر طبع شاعر وارد كرده باشد، كه كاملاً محسوس و مشهود است.

عاليترين حقايق به زبانى اظهار شده است بى اندازه طبيعى و مطبوع. در ‹‹ جاويد نامه ›› بيانى به كار برده شده است كه هر شخصيتى را دقيقاً به‏طور شايسته و بايسته انعكاس مى‏دهد و بالاخره آهنگ كلماتى كه در اين بيانات به كار رفته، هويت و ماهيت شخص متكلم را مصور مى‏سازد.

امتياز ديگر اين منظومه اين است كه شاعر توانسته است بدون توجه به نظريات مذهبى يا سياسى، هويت و شخصيت و شور و شوق هر يك از گويندگان اين داستان را تجسم دهد. در حقيقت، شاعر احساسات نفرت‏انگيز و خشنى را كه در اين منظومه نشان مى‏دهد، همانا عليه كسانى است كه به وطن و به آرمانشان خيانت كرده‏اند، حتى در مواردى كه راجع به اين خيانت پيشگان بحث مى‏كند، بيان خشن و زننده‏اى را به كار نمى‏برد.

اين بحث اجمالى درباره جنبه شاعرى اقبال نشان مى‏دهد كه هر كس به اين موضوع توجه كند، ملاحظه خواهد نمود كه هنر و فكر توأماً در شعر اقبال به يكديگر آميخته شده، همين معنى او را در عداد بزرگترين شعراى جهان قرارداده است؛ زيرا توانسته است فكر عميق را با لطف سخن كه به ندرت براى گوينده‏اى ميسور است، تلفيق كند.

اقبال درميان متفكران و گويندگان اروپايى به گوته، شاعر ملكوتى عالى مقام آلمانى علاقه‏نشان مى‏دهد و محرك وى در سرودن اشعار پيام مشرق همانا مطالعه ‹‹ ديوان مغربى ›› گوته بوده است.

درد و رنج درونى اقبال از اينكه روح و معنويت در اروپا وجود ندارد و سردى روح اروپايى در نفوس مشرق زمين نيز سرايت كرده، منعكس است و به اين جهت همه اين نفوس را توبيخ مى‏كند.

گوته از كسانى است كه به عظمت و علو مقام تعليمات اسلامى پى برده و آن را ستوده است؛ به همين جهت منظومه‏اى در زبان آلمانى تحت عنوان ‹‹ نغمه محمد ›› سروده و طى اين منظومه سير اسلامى را تشبيه به جوى آب كرده است. گوته اين منظومه را قبل از ديوان مغربى سرود و ضمن آن طرز تفكر اسلام را درباره زندگى با مهارت تمام بيان كرده است.