مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 105
نمايش فراداده

هر چند ضمن تشريح جنبه‏هاى گوناگون شعر و شاعرى اقبال شواهدى از اشعار او نقل گرديد، معذلك براى مزيد توضيح و جلب توجه خاطر خوانندگان نمونه‏هاى ديگرى از اشعار وى نقل مى‏شود، تا كسانى‏كه با آثار وى آشنايى كمترى دارند، به جهات مختلف نظر و فكر وى اجمالاً مأنوس گردند.

حيات جاويد


  • اگر رمز حيات آگهى، مجوى و مگير به خود خزيده و محكم چو كوهساران زى چو خس مزى كه هوا تيز و شعله بيباك است

  • دلى كه از خلش خارآرزو پاك است چو خس مزى كه هوا تيز و شعله بيباك است چو خس مزى كه هوا تيز و شعله بيباك است

زندگى


  • شبى زار ناليد ابر بهار درخشيد برق سبك سير و گفت ندانم به گلشن كه برد اين خبر سخنها ميان گل و شبنم است

  • كه اين زندگى گريه پى هم است غلط كرده‏اى، خنده يكدم است سخنها ميان گل و شبنم است سخنها ميان گل و شبنم است

زندگى و عمل


  • ساحل افتاده گفت گر چه بسى زيستم موج ز خود رفته‏اى تيز خراميد و گفت هستم اگر مى‏روم، گر نروم نيستم

  • هيچ نه معلوم شد، آه كه من كيستم هستم اگر مى‏روم، گر نروم نيستم هستم اگر مى‏روم، گر نروم نيستم

علم و عمل


  • ما كه اندر طلب از خانه برون تاخته‏ايم علم را جان بدميديم و عمل ساخته‏ايم

  • علم را جان بدميديم و عمل ساخته‏ايم علم را جان بدميديم و عمل ساخته‏ايم

زندگى و مرگ


  • اى برادر من تو را از زندگى دادم نشان خواب را مرگ سبك‏دان، مرگ را خواب گران

  • خواب را مرگ سبك‏دان، مرگ را خواب گران خواب را مرگ سبك‏دان، مرگ را خواب گران

عشق و علم


  • جز عشق حكايتى ندارم از جلوه علم بى‏نيازم سوزم گريم تپم گدازم

  • پرواى ملامتى ندارم سوزم گريم تپم گدازم سوزم گريم تپم گدازم