مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 108
نمايش فراداده

عشق محمدى


  • تب و تاب بتكده عجم نرسد به سوز و گداز من چه كنم‏كه عقل بهانه‏جو گرهى به روى گره زند نظرى كه گردش چشم تو شكند طلسم مجاز من

  • كه‏به‏ يك ‏نگاه‏محمد(ص)عربى،گرفت حجاز من نظرى كه گردش چشم تو شكند طلسم مجاز من نظرى كه گردش چشم تو شكند طلسم مجاز من

خرابات فرنگ و نقش تازه


  • اين خرابات فرنگ است و ز تأثير ميش نيك و بد رابه ترازوى دگر سنجيدند خوب زشت است اگر پنجه گيرات شكست خوب اگر درنگرى جز به ريا نيست حيات دعوى صدق و صفا، پرده ناموس رياست پيرشان گفت، مس از سيم ببايد اندوه

  • آنچه مذموم شمارند، نمايد محمود چشمه‏اى داشت ترازوى نصارا و يهود زشت خوبست، اگر تاب و توان تو فزود هر كه اندر گرو صدق و صفا بود، نبود پيرشان گفت، مس از سيم ببايد اندوه پيرشان گفت، مس از سيم ببايد اندوه