مقصود اقبال از بيان اين كلمه بىاعتنايى به پاداشهاى اين جهان يا جهان ديگر و احتراز از آنهاست كه به شخص مىدهند و اكثريت افراد بشر به آن رشك مىبرند. در منطق اقبال معنى اين اصطلاح عبارت از بىعلاقگى كامل شخص به امتيازات و برتريها و داراييهاى ديگران است و با احراز به چنين حالتى، اين معنى در حكم، سپرى مىشود در برابر هوسهايى كه انسان را در اين جهان بيچاره مىكند. در حقيقت اقبال اين كلمه را به جاى استغنا به كار برده است.
بدون داشتن غيرت، چه جسمانى و چه اخلاقى، در حقيقت براى انسان غيرممكن است كه در اين جهان اقدام مهمى به عمل آورد.
ترقى نيز عبارت از مواجهه با مشكلات و فايده آن فقط اين است كه از عامل غيرت، حداكثر استفاده شود و فقط افراد ضعيفاند كه در برابر مشكلات زانو مىزنند.
غيرت منحصر در مواجهه با خطر جسمانى و مقاومت در برابر آن نيست، بلكه كمال اهمّيّت غيرت در اين است كه انسان در هنگام گرفتارى و ابتلا به مصايب، ايمان خود را در حفظ ارزشهاى معنوى از دست ندهد.
تحمل و بردبارى براى شنيدن نظريات و درك اخلاق ديگران دليل قدرت و نيروى نظم و ترتيب است؛ و عنايت داشتن و اهتمام به اين منظور از هر نظر براى خودى مفيد و نافع است.
اقبال گفته است:
‹‹ آن اصلى كه به خودى قوام مىدهد، اين است كه همان احترامى را كه به خودىِ خودم قائلم، براى خودى ديگران نيز قائل باشم. ››
معنى اين عنوان واضح است و دامنه استعمال آن به حدى وسيع است كه شامل كليه جنبههاى فعاليت بشرى مىشود و معناى تحتالفظى آن كسب رزق و روزى از طريق مشروع است. ولى در نظر اقبال، اين جمله معناى وسيعى دارد و حاكى از آن است كه انسان، اشياء و افكار را فقط از طريق سعى و كوشش كسب كند.
در اين صورت اين معنى براى خودى زندگى توأم با سعى و عمل را توصيف مىكند و بهطور كلى هر نوع فكر لااباليگرى را از بين مىبرد.
قبلاً ملاحظه كرديم كه اقبال براى رشد و تكامل خودى تا چه حد كسب حلال را مىستايد و حيات مملو از فعاليت را لازم مىداند. صرفنظر از اين معنى، اقبال در اين باره گام وسيعترى برمىدارد و معتقد است كه اگر بنا باشد براى تقويت خودى موجبات و معدّاتى فراهم شود و براى اين منظور فعاليتهايى بشود، بايد اين فعاليتها خلاقه و اصيل باشند.
اقبال در موضوع خلاقيت، به شدّت اصرار مىورزد و حتى به قرآن اشاره مىكند و مىگويد:
‹‹ خداوند براى انسان نيروى خلاقيت و ابتكار قائل شده است. ››
بر خلاف قوايى كه براى تقويت شخصيت بايد به كار رود، عوامل و آثارى وجود دارد كه خودى را تضعيف مىكند.
اين عوامل عبارتند از:
1. ترس؛
2. گدايى (سؤال)؛
3. بردگى؛
4. غرور نژادى يا نسبپرستى.
اينك به اختصار درباره اين عوامل بحث مىكنيم.