مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 124
نمايش فراداده

2. فقر

مقصود اقبال از بيان اين كلمه بى‏اعتنايى به پاداشهاى اين جهان يا جهان ديگر و احتراز از آنهاست كه به شخص مى‏دهند و اكثريت افراد بشر به آن رشك مى‏برند. در منطق اقبال معنى اين اصطلاح عبارت از بى‏علاقگى كامل شخص به امتيازات و برتريها و داراييهاى ديگران است و با احراز به چنين حالتى، اين معنى در حكم، سپرى مى‏شود در برابر هوسهايى كه انسان را در اين جهان بيچاره مى‏كند. در حقيقت اقبال اين كلمه را به جاى استغنا به كار برده است.

3. غيرت

بدون داشتن غيرت، چه جسمانى و چه اخلاقى، در حقيقت براى انسان غيرممكن است كه در اين جهان اقدام مهمى به عمل آورد.

ترقى نيز عبارت از مواجهه با مشكلات و فايده آن فقط اين است كه از عامل غيرت، حداكثر استفاده شود و فقط افراد ضعيف‏اند كه در برابر مشكلات زانو مى‏زنند.

غيرت منحصر در مواجهه با خطر جسمانى و مقاومت در برابر آن نيست، بلكه كمال اهمّيّت غيرت در اين است كه انسان در هنگام گرفتارى و ابتلا به مصايب، ايمان خود را در حفظ ارزشهاى معنوى از دست ندهد.

4. تحمل و بردبارى (تلرانس)

تحمل و بردبارى براى شنيدن نظريات و درك اخلاق ديگران دليل قدرت و نيروى نظم و ترتيب است؛ و عنايت داشتن و اهتمام به اين منظور از هر نظر براى خودى مفيد و نافع است.

اقبال گفته است:

‹‹ آن اصلى كه به خودى قوام مى‏دهد، اين است كه همان احترامى را كه به خودىِ خودم قائلم، براى خودى ديگران نيز قائل باشم. ››

5. كسب حلال

معنى اين عنوان واضح است و دامنه استعمال آن به حدى وسيع است كه شامل كليه جنبه‏هاى فعاليت بشرى مى‏شود و معناى تحت‏الفظى آن كسب رزق و روزى از طريق مشروع است. ولى در نظر اقبال، اين جمله معناى وسيعى دارد و حاكى از آن است كه انسان، اشياء و افكار را فقط از طريق سعى و كوشش كسب كند.

در اين صورت اين معنى براى خودى زندگى توأم با سعى و عمل را توصيف مى‏كند و به‏طور كلى هر نوع فكر لااباليگرى را از بين مى‏برد.

6. خلاقيت و فعاليت اصيل

قبلاً ملاحظه كرديم كه اقبال براى رشد و تكامل خودى تا چه حد كسب حلال را مى‏ستايد و حيات مملو از فعاليت را لازم مى‏داند. صرف‏نظر از اين معنى، اقبال در اين باره گام وسيعترى برمى‏دارد و معتقد است كه اگر بنا باشد براى تقويت خودى موجبات و معدّاتى فراهم شود و براى اين منظور فعاليتهايى بشود، بايد اين فعاليتها خلاقه و اصيل باشند.

اقبال در موضوع خلاقيت، به شدّت اصرار مى‏ورزد و حتى به قرآن اشاره مى‏كند و مى‏گويد:

‹‹ خداوند براى انسان نيروى خلاقيت و ابتكار قائل شده است. ››

بر خلاف قوايى كه براى تقويت شخصيت بايد به كار رود، عوامل و آثارى وجود دارد كه خودى را تضعيف مى‏كند.

اين عوامل عبارتند از:

1. ترس؛

2. گدايى (سؤال)؛

3. بردگى؛

4. غرور نژادى يا نسب‏پرستى.

اينك به اختصار درباره اين عوامل بحث مى‏كنيم.