مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 138
نمايش فراداده

كليسا نمى‏خواست قبول كند و به صلاحش هم نبود. بنابراين به نيرنگ و اغفال متوسل شد كه برنامه اصلى اوست و اسلام را مسخ كرد.

كارليل گفت:

‹‹ كليسا 13 قرن بر اروپا ظلم كرد زيرا حايل و مانع شد كه اروپا اسلام را بشناسد. ››

هنوز اين مانع وجود دارد، در روزنامه‏ها خوانديم فرلبرايت به رئيس جمهور آمريكا اطلاع داد كه در افريقا با همه فعاليتهايى كه داريم و كليسا كار مى‏كند اسلام جلو مى‏رود، و باز در همان روزنامه خواندم كه سى ميليون دلار براى تبليغات همين مسيحيت مزوّر مجعول بودجه صرف كرده‏اند. مقصود اين است كه كليسا مى‏خواهد بگويد هرچه هست اوست.

اقبال مى‏گويد:


  • چون عرب اندر اروپا پر گشاد دانه آن صحرانشينان كاشتند حاصلش افرنگيان برداشتند

  • علم و حكمت را بنا ديگر نهاد حاصلش افرنگيان برداشتند حاصلش افرنگيان برداشتند

اخيراً رساله‏اى را مطالعه كردم كه انشاء اللَّه ترجمه خواهم كرد. رساله از يك محقق امريكايى است كه در آن چنين مى‏گويد:

‹‹ هنوز در مدارس غرب معلم جرئت نمى‏كند به دانش‏آموزان آنچه را يك محقق تاريخ درباره صحرانشينان مى‏داند بياموزد. و آن اين نكته است كه شارل مارتل جلو سير اسلام را آن طرف جبال پيرنه گرفت و به مسلمانان اجازه اداره اين قسمت از اروپا را نداد و در نتيجه به تاريخ ظلم كرد.

شارل مارتل را اروپايى‏ها فاتح مى‏دانند و اگر اين فاتح نبود دويست سال اين صحرانشينان همان سازمانهايى را كه درست كرده بودند به فرانسه مى‏رساندند و پانصد سال رنسانس جلو مى‏افتاد و ما اكنون در قرن بيست و پنجم زندگى مى‏كرديم نه در قرن بيستم.

كشيش‏ها و خاورشناسان عامل استعمار هم نمى‏خواهند اين مطلب را قبول كنند ولى اقبال در بحث راجع به روح فرهنگ اسلامى كه در كتاب احياى فكر دينى نوشته است مى‏گويد:

اروپا مجبور شدكه اين مسئله را قبول كند كه آنچه دارد از اسلام است، به دليل اينكه راجر بيكن انگليسى كه در فلان تاريخ آمد و در قرطبه تحصيل كرد، وقتى به لندن رفت 13 سال او را به جرم مسلمان شدن حبس كردند و گفتند اگر مسلمان نشده بود اين قدر چيز ياد نمى‏گرفت و امثال ذلك.


  • چون عرب اندر اروپا پر گشاد علم و حكمت را بنا ديگر نهاد

  • علم و حكمت را بنا ديگر نهاد علم و حكمت را بنا ديگر نهاد

به هر حال اين شخصيتى كه پاكستان روز بخصوصى را به نام او جشن مى‏گيرد و اين جشن بايد در سراسر جهان اسلام (نه از لحاظ اينكه يك دسته اشخاص به سفير فلان كشور تعارف كنند) گرفته شود.

اين حرفها در خور رسالت اقبال نيست و با تكريم و تعظيم بسيار نسبت به استاد جليل، آقاى محيط طباطبايى كه بقيةالماضين هستند و تا جايى كه من در ايران سراغ دارم در پايتخت، ايشان استاد اقبال را معرفى كردند. و شايد خود بنده از جوانهاى جنوب خاورى ايران اولين كسى باشم كه متمتع شدم و ما اين حق تقدم را براى ايشان قائليم. بيشتر از اين وقت آقايان را نمى‏گيرم.