مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 209
نمايش فراداده

   

عبادت و شناخت حقيقت

 اگر امروز كسى مايل باشد به‏طور مطلق در خصوص حقيقت، معرفتى به دست آورد بايد به صورت قاطعى به وسيله نماز، دعا، تضرع و با احساس شخصى و بصيرت تام و با عشق به جمال حقيقت دست به كار شود و از خدا بخواهد تا او را به درك حقيقت توفيق دهد، در غير اين صورت هيچ كس حتى اگر داراى موهبت خاص هم باشد نمى‏تواند بيان و توضيح كاملى را از حقيقت عرضه دارد، و همچنين هيچ فردى نمى‏تواند به وسيله خواندن كتابها يا گوش دادن به بيانات و توضيحات ديگران به معرفت كامل نايل شود.

اقبال در اين زمينه به زبان اردو مضامينى سروده است و چون براى فارسى زبانان قابل درك است عيناً نقل مى‏شود.


  • حقيقت په هى جامه حرف تنگ فروزان هى سينه مين شمع نفس مگر تاب گفتار كهتى هى بس

  • حقيقت هى آيينه، گفتار زنگ مگر تاب گفتار كهتى هى بس مگر تاب گفتار كهتى هى بس

يعنى جامه گفتار و اداى كلمات براى قامت حقيقت، تنگ است! ولى كلمات روى اين صفحه به صورت زنگار در مى‏آيد كه صورت آيينه را مغشوش مى‏كنند(90) شمع روح و نفس انسانى در درون سينه افروخته است ولى استعداد بيان و توضيح مطلب را كه خدا به بشر داده است به او حكم مى‏كند و مى‏گويد:

‹‹ از اينجا جلوتر مرو! ››

 90- سعدى چه خوب اين معنى را تجلى داده، آنجا كه مى‏گويد:


  • دل آينه صورت غيب است وليكن ط است كه در آينه زنگار نباشد

  • ط است كه در آينه زنگار نباشد ط است كه در آينه زنگار نباشد

 رومى همين معنى را با كلمات پرمايه و نيرومندترى به اين بيان تقرير مى‏كند:


  • هرچه گويم عشق را شرح و بيان گرچه تفسير و بيان روشنگر است چون قلم اندر نوشتن مى‏شتافت چون سخن در وصف اين حالت رسد عقل در شرحش چو خرد در گل بخفت آفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد ازوى رومتاب

  • چون به عشق آيم حجل باشم ازآن ليك عشق بى‏زبان روشنتر است چون به عشق آمد لم بر خود شكافت هم قلم بشكست و هم كاغذ دريد شرح عشق عاشقى هم عشق گفت گر دليلت بايد ازوى رومتاب گر دليلت بايد ازوى رومتاب