بصيرت است و فقط نيروى بصيرت مىتواند رمز اسرار ‹‹ جز خدا، خدايى وجود ندارد ›› يا ‹‹ فرمانروا
و مؤثرى جز او وجود ندارد ›› را درك كند.به هرحال هر واقعيت علمى و هر حكمتى با اين فلسفه حقيقى، فقط با همين فلسفه مطابقت دارد و بس. با
توجه به همين معنى است كه هرجاحكمتى يافت شد بايد آن را به اين فلسفه پيوند داد.
گفت حكمت را خدا خير كثير
هر كجا اين خير را ديدى بگير!
هر كجا اين خير را ديدى بگير!
هر كجا اين خير را ديدى بگير!
بدون اين اقدام نه فلسفهاى مىتواند مورد قبول عموم واقع شود و نه موجودات بشرى خواهند توانست از
شر فلسفههاى نادرست نجات يابند.چنين فلسفهاى مىتواند انقلابى را ايجاد كند و نظر نوينى را در
جهان استقرار دهد!اقبال با توجه به اينكه غربىها كشف راز جهان را از منبع عقل جستجو مىكنند و شرقىها ساز عشق را
به نوا درآوردهاند، براى تأليف و تلفيق اين دو منظور تركيب داروى تدبير را در بازارهاى عشق، به
عنوان نسخه شفابخش نهايى درمان دردهاى بشريت عرضه مىدارد و مىگويد:
غريبان را زيركى ساز حيات
زيركى از عشق گردد حقشناس
عشق چون با زيركى همسر شود
خيز و عشق عالم ديگر بنه
عشق را با زيركىآميز ده
شرقيان را عشق راز كاينات
كار عشق از زيركى محكم اساس
نقشبند عالم ديگر شود
عشق را با زيركىآميز ده
عشق را با زيركىآميز ده
تاكنون كشف شده است، به واسطه تشنگى مستمر بشر در كشف حقيقت، تفسير و تعبير حقيقت به حد كمال نخواهد
رسيد، زيرا در آينده نيز بدون ترديد نمودهاى تازهاى كشف خواهد شد و با اين حقيقت مربوط و مرتبط
خواهد شد و اين عمل تا پايان جهان ادامه و استقرار خواهد داشت و اين معانى را هر روز به اقتضاى ترقيات
و پيشرفتها واضحتر نشان خواهد داد. به همين دليل است كه در كتاب احياى فكر دينى در اسلام اين معنى را
تصريح مىكند و مىگويد:‹‹ چون دانش به جلو مىرود، و مجارى تازهاى در فكر باز مىشود، امكان
دارد نظريات ديگرى، سالمتر و درستتر از آنچه در اين خطابهها ايراد شده است عرضه شود، وظيفه ما
اين است كه با كمال دقت مراقب ترقيات فكر بشر باشيم و وضع كاملاً مستقل و حساسى به سوى پيشرفتهاى
آينده داشته باشيم. ››(89)
89- احياى فكر دينى در اسلام، ص 6.