كه آبروى مرا بُردى وسهم مرا كم تر از آنها دادى ، بسرود، پيغمبر چون شنيد وى را احضار كرد وبه او
فرمود: اين شعر را تو سروده اى؟ سپس بعلى فرمود زبانش را قطع كن. عباس گويد: من پنداشتم زبانم را ببرد
آنچنان هراسناك شدم كه هنگامى كه على دست مرا گرفته بيرون ميبرد به وى ميگفتم: اى على ميخواهى زبانم
را ببرى؟ واو ميگفت: من مأموريتم را در باره تو انجام خواهم داد. تا اينكه مرا به آغل شتران درآورد
وگفت: اكنون ميتوانى از چهار شتر تا صد شتر از اين شتران براى خود بردارى. من گفتم: نظر شما در اين
باره چيست؟ على گفت: نظر من اين كه بداده پيغمبر رضا دهى وادب را رعايت كنى. گفتم: من همين را پذيرفتم.
(بحار:21/160)
شاه عباس اول ، معروف به شاه عباس كبير فرزند سلطان محمد صفوى . مادر وى خيرالنساء بيگم دختر
ميرعبدالله خان والى مازندران . در سال 978 هجرى قمرى در شهر هرات مركز حكومت خراسان متولد ، و به سال
996 در سنّ هيجده سالگى سلطنت يافت . خواندن و نوشتن مى دانست ولى معلومات فراوانى نداشت ، در مقابل از
فراست و كياست ذاتى برخوردار بود . وى در جوانى به شراب علاقه فراوانى داشت و هرگاه از كار جنگ فارغ
مى شد به شراب خوارى و مجالس بزم و نشاط مى پرداخت . شاه عباس مردى دلير و جنگجو و بى باك و پردل و
زورمند و متحمل بود ، در جنگها هميشه پيشاپيش سپاه حركت مى كرد ، در كارها سخت گير بود ، حسن عطوفت و
گذشت و قدردانى داشت و در عين حال انتقام جو و كينه توز بود .
در زندگى عادى بى تكلف بود . براى اين كه از اوضاع مردم آگاه گردد گاه گاهى به صورت ناشناس و با لباس
مبدّل ميان مردم گردش مى كرد .
وى علاوه بر زنان عقدى كنيزان متعددى نيز داشت كه بعضى را از گرجستان به رسم هديه براى وى مى آوردند و
مانند ديگر سلاطين حرمسراى خاص از زنان عقدى دائم و منقطع و كنيزان فراهم آورده بود .
شاه عباس را پنج پسر بود به نامهاى : محمدباقر ميرزا مشهور به صفى ميرزا . حسن ميرزا . خدابنده ميرزا .
اسماعيل ميرزا و امام قلى ميرزا . حسن ميرزا و اسماعيل ميرزا در كودكى مردند و دو پسر ديگرش را به امر
وى كور كردند .
وى در تشيع سخت متعصب بود و شعائر شيعه را مرعى مى داشت ، سرسختى او در امر تولى و تبرّى كه از زمان
شاه اسماعيل باقى مانده بود ، دولت عثمانى آن روز را بسيار خشمگين ساخت كه يكى از علل جنگهاى ايران
با عثمانيان همين امر بوده است .
نيروى نظامى سازمان يافته اى تشكيل داد ، از انگليس ها مشّاق و معلّم نظام خواست و كارخانه توپ ريزى
تهيه كرد .
تا سال 1006 مقرّ حكومت و مركز كشور قزوين بود و از سال 1007
شاه عباس رسماً پايتخت خود را
به اصفهان انتقال داد و قبل از
آن نيز بعضى از زمستانها در آنجا به سر مى برد .
جنگهاى وى :موقعيت شاه عباس در ابتداء سلطنت به واسطه تجاوزات ازبك ها و عدم كفايت حكام و امراء وقت كه ناشى از
بى كفايتى سلطان خدابنده و ساير حكام بود ، در نهايت درجه ضعف بود . وى از طرفى متوجه سركوب كردن
مدعيان سلطنت و امرا بود و از طرفى در دفع ازبكان كه به قسمت هاى مهمى از ولايات ايرانى از جمله
خراسان و گنجه دست يافته بودند كوشيد و به عللى كه ذكر شد در جنگ با عثمانى ها شكست خورد و ناچار به