معارف و معاریف

مصطفی حسینی دشتی

نسخه متنی -صفحه : 2570/ 1341
نمايش فراداده

امام صادق (ع) فرمود از پدران خود از اميرالمؤمنين (ع) روايت كند كه رسول خدا به وى فرمود: اى على تو در امت من به عيسى بن مريم ميمانى كه قومش سه فرقه شدند: گروهى مؤمن كه آنان حواريون بودند، وگروهى با وى دشمن شدند وآنها جهودان بودند، وگروهى در حق او گزافه گوئى كردند واز ايمان خارج شدند، امت من نيز درباره تو سه فرقه شوند: گروهى از تو پيروى نمايند وآنان مؤمنان باشند، وگروهى با تو دشمنى كنند وگروهى درباره ات گزافه گوئى وغلو نمايند، وتو وشيعيان ودوستان شيعيانت در بهشت باشيد ودشمنانت وگزافه گويان در حقت اهل آتش.

امام صادق (ع) به پيروان خويش سفارش نمود كه جوانانتان را از غلاة بدور داريد كه غلاة بدترين خلق خدا ميباشند، عظمت خدا را كوچك كنند وبندگان را خدا خوانند، بخدا سوگند كه غلاة از يهود ونصارى ومشركين بدترند. اميرالمؤمنين(ع) ميگفت: خداوندا من از غلاة بيزارم چنانكه عيسى بن مريم از نصارى بيزار است، خداوندا آنها را هرگز يارى مكن . (بحار:2/250 و4/303 و 25/ 134 ـ 266) به «على الّلهى» نيز رجوع شود.

غَلَب

مصدر، يعنى چيره شدن. در آيه: (وهم من بعد غلبهم سيغلبون) مصدر اضافه بمفعول خود شده، يعنى روميان پس از پيروز شدن فارسيان بر آنها باز به پيروزى ميرسند.

غُلب

جمع غَلْباء واغلب . انبوهان، ستبر گردنان، (وحدائق غلباً): بوستانهاى انبوه.

غَلَط

نشناختن وجه صواب در امرى، خطا كردن در سخن يا حساب يا نوشتن.

غِلظَت

درشتى، ستبرى. درشتى وبدخوئى وبد زبانى، در وصيت اميرالمؤمنين (ع) به فرزند آمده: «ولن لمن غالظك فانه يوشك ان يلين لك» ودر برابر آنكه با تو درشتى كند نرمش نشان ده، كه بسا ديرى نشود كه با تو نرم گردد ورام تو شود. (نهج : نامه 31)

غُلغُلَة

(مصدر) درآمدن، داخل شدن در چيزى به رنج وسختى. نفوذ وتخلل آب در درخت.

غَلف

در غلاف كردن . غاليه كردن موى ريش را .

غَلَف

بى ختنه ماندگى و اغلف بودن مرد .

غُلف

جِ غلاف . (و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بكفرهم فقليلا ما يؤمنون)(بقرة:88) . جِ اغلف و غلفاء .

غَلق

بستن در را . بسته بودن باب . فضاى محصور . ج : اغلاق .

غَلَق

بسته شدن گره چنان كه باز نتواند شد . خشم گرفتن . چوبى كه بدان در را ببندند و به فارسى كليدانه گويند