جِ غلام . پسران امرد، خدمتكاران بهشتى بصورت امرد.(ويطوف عليهم غلمان لهم كانهم لؤلؤ مكنون) نوجوانانى چون مرواريد نهفته پيرامون آنها (بهشتيان) بگردند وآنها را خدمت كنند. (طور: 24) از اميرالمؤمنين (ع) در تفسير «يطوف عليهم ولدان مخلدون» آمده كه ولدان همان كودكان اهل دنيا باشند ( كه در كودكى بميرند) اينان حسناتى ندارند كه مستحق پاداشى بوند وگناهى مرتكب نگشته كه كيفر گردند لذا خداوند آنها را اين مرتبت دهد (كه بهشتيان را خدمت كنند).از حضرت رسول (ص) راجع باطفال مشركين سؤال شد فرمود: آنها خدمتكاران اهل بهشتند كه بصورت ولدان در خدمت بهشتيان درآيند. زراره گويد: بامام صادق (ع) عرض كردم: چه ميفرمائيد درباره كودكانى كه پيش از بلوغ بميرند؟ فرمود: از پيغمبر (ص) در اين باره سؤال شد فرمود: خداوند بهتر ميداند كه اگر ميماندند چه ميكردند. سپس حضرت رو بمن كرد و فرمود: اى زراره آيا ميدانى مراد پيغمبر(ص) از اين جمله چه بود؟ عرض كردم: خير. فرمود: مراد حضرت آن است كه شما لب از اين سؤال ببنديد ودرباره اينها سخنى نگوئيد وعلمش را بخدا محول سازيد . (بحار:5/291)
غُلُوّ
درگذشتن از حد ، گزافكارى ، گزافه ، مبالغه . (قل يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم غير الحق ...) : بگو اى اهل كتاب در دينتان به گزافه مگرائيد . (مائدة:77) غلو در اصطلاح اصحاب اديان و ارباب ملل و نحل : اعتقاد به الوهيت بشر از جهتى از جهات خدائى يا صفتى از صفات الهى . به تعبير ديگر ، غلو در اسلام عبارت است از اعتقاد به خدائى پيغمبر و ائمه و افراد ديگر از هر جهت و هر صفت ، يا ايمان به شرك ايشان به خدا در معبوديت يا در آفرينش خلق و اعطاى روزى و جز اينها ، يا در صفات ذاتى خداوند مانند قدرت و علم و حكمت ، يا اعتقاد به اينكه خداوند در آن افراد حلول كرده يا با آنان متحد شده است ، يا آنكه آنان بدون وحى و الهام ربانى به امور غيبى آگاهند ، يا قول به اينكه ائمه پيغمبران خدا هستند ، يا قول به اينكه معرفت و شناسائى آنها از بنده اسقاط تكليف مى كند و او را از طاعت خداوند بى نياز مى سازد و تكليف ترك معاصى را از او برمى دارد .مرحوم شيخ صدوق در كتاب «اعتقادات» كه مبين عقايد شيعه است مى گويد : اعتقاد ما در باره اهل غلوّ (گزافه گويان در باره ائمه) و مُفَوِّضه (كسانى كه معتقدند خداوند ، آفرينش و روزى و ... را به حضرات ائمه معصومين واگذار نموده) آن است كه اينها كافر به خداوند جليل مى باشند و اينان از يهود و نصارى و مجوس و قدريه (قائلين به جبر) و حروريه (خوارج) و از هر بدعتگذارى بدترند ، و اين كه خداوند ، اين گروه را از هر گروه و فرقه اى حقيرتر و بى مقدارتر دانسته ، كه فرمود : (ما كان لبشر ان يؤتيه الله الكتاب و الحكم و النبوّة ثم يقول للناس كونوا عبادا لى من دون الله ولكن كانوا ربّانيّين بما كنتم تعلّمون الكتاب وبما كنتم تدرسون * ولا يامركم ان تتخذوا الملائكة و النبيّين اربابا ايأمركم بالكفر بعد اذ انتم مسلمون) (آل عمران:79 ـ 80) . و فرمود : (لا تغلوا فى دينكم ولا تقولوا على الله الاّ الحق) . (نساء:171) و اعتقاد ما در باره پيغمبر اسلام و اوصياء معصوم آن حضرت آن است كه همه آنها جز مهدى منتظر (كه هنوز عمر شريفش به انتها نرسيده) همه از دار دنيا رفته و به مرگ شهادت (يا حتف انف) عمرشان در اين جهان به پايان رسيده ـ سپس مرحوم صدوق به كيفيت شهادت و درگذشت هر يك از معصومين اشاره مى كند و مى گويد : همه اينها به حقيقت دار فانى را وداع گفته و اين چنين نيست كه به ظاهر مرده باشند و در حقيقت در قيد حيات باشند ، و هر كه بر اين عقيده باشد در واقع گفته خود آنها را دروغ شمرده است ، كه آنها خود به مرگ خود خبر داده اند .