برابر ذات اقدس الهى چنين نتوان و نشايد سجده كرد . و گاه به منظور تأدب يا صِرف احترام و تجليل است
چنان كه يعقوب و فرزندان در برابر يوسف انجام دادند : (وخرّوا له سجدا) . (يوسف:100) در مورد سجده ملائكه
به آدم نيز اصحّ اقوال همين است ، يعنى سجده به خود حضرت آدم بوده اما نه سجده عبادت ، بلكه سجده
تعظيم و تكريم . قول ديگر اين كه سجده به خدا بوده و آدم قبلهگاه ملائكه در اين سجده بوده .
ابليس از جنس ملائكه نبود : (كان من الجن) وى جنّى نژاد بود . اگر به عقيده بعضى مفسرين بتوان اين آيه
را تأويل برد و جن را به معنى پنهان از ديدگان معنى نمود ، (خلقتنى من نار)به ضميمه : (والجان خلقناه من
قبل من نار السموم) به كدام معنى مىتوان تأويل برد ؟! بنابر اين ، استثناء: (الاّ ابليس ابى ...) استثناى
منقطع است ، نه متصل . شايان ذكر است كه حسب قرائن مُظِنّه ، عصيان ابليس هر چند به اختيار خود او بود
نه به جبر خداوند ، اما خداوند اين واقعه را مانند صحنه عصيان آدم كه آن نيز اختيارى آدم بود (و تنها
خداوند مقدمات و مبادى اختيار را فراهم ساخت) در ساختار آفرينش نسلى جديد و نحوه صدور افعال از او
دخالت داد ، بدين معنى كه : ابليس با القاء وسوسه در قلب بشر دو كفه اختيار وى را (كه يكى از آن دو توسط
ملك رجحان مىيابد) تعادل و توازن مىدهد . وشايد سخن خداوند : (انك من المنظرين) (تو خود از جمله مهلت
داده شدگانى) پس از درخواست مهلت از جانب ابليس : (انظرنى الى يوم يبعثون) ناظر به همين معنى باشد ،
يعنى از پيش مقرر بوده كه تو در كنار انسان زندگى كنى ، گرچه به حسب ظاهر ، اين مهلت ، اجابت خواسته تو
و به پاداش عبادات گذشته تو باشد . (قال فاهبط منها ...) خداوند فرمود پس از اين عصيان از آسمان يا از
درجه مطيعان فرود آى ، تو را نرسد كه تكبر ورزى ، از اينجا بيرون شو كه از اين پس از جمله خواران و
زبونان خواهى بود . ابليس كه خويشتن را براى هميشه رانده درگاه ديد در صدد برآمد كه انتقام خود را از
آدم و نسل او كه وجود آنها موجب بدبختى ابدى او شده برگيرد و آنها را نيز مانند خود به شقاوت بكشاند .
وى كه مىدانست خداوند سبحان اعمال هيچ بندهاى را بى اجر نمىگذارد از مقام اقدس ربوبى درخواست نمود
كه او را تا قيامت اين نسل زنده بدارد : (قال انظرنى الى يوم يبعثون)خداوند بخشى از خواسته وى را اجابت
نمود كه فرمود : (انك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم) . (حجر:38) بقيه داستان را ذيل واژه «ابليس»
ملاحظه فرمائيد .
آدم در باغ آزمايشگاه : در اين مرحله نمونهاى از همراهى انسان با ابليس و چگونگى دشمنى ابليس با آدم و
فرزندانش عملاً به آدم ارائه مىشود تا او خود و فرزندانش در اين دشمن زخم ديده ، به ديده دشمنى
نگريسته ، اين سوء سابقه به گونه خاطرهاى تلخ و احساس برانگيز براى اين نسل ثبت تاريخ گردد و در همه
كتب آسمانى آينده ، مندرج شود و دست به دست تا قيامت به اطلاع عموم برسد ، باشد كه در برابر كيد و مكر
و فريب وى هشيار و مهيا باشند . (وقلنا يا آدم اسكن انت وزوجك الجنة وكلا منها رغدا حيث شئتما ولا
تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين). (بقره:35) و گفتيم اى آدم تو و همسرت در اين باغ سرسبز و پر نعمت
سكنى گزينيد و از نعمتهاى آن گوارا هر چه خواهيد بخوريد اما به اين درخت (گندم يا انگور يا انجير ، به
اختلاف اقوال) نزديك نشويد كه در اين صورت از ستمكاران به خويش خواهيد بود. اين بهشت كه از آن در قرآن
به (جنة)(باغ سرسبز) تعبير شده بهشت جاويد قيامت نيست ، به «بهشت آدم» در اين كتاب رجوع شود . آيا اين
نهى : (لا تقربا هذه الشجرة)نهى تحريم بوده يا نهى تنزيه ، خداوند خوردن ثمر آن درخت را بر آدم و همسرش
حرام كرده يا مكروه دانسته ؟ و آيا در صورت نخست ارتكاب اين كار با عصمت انبياء منافات دارد يا خير ؟
اقوال و آراء در اين باره مختلف است . آنچه كار را آسان مىكند و مشكل را تا حدّى حلّ مىسازد اين كه آدم
در آن مرحله هنوز به مقام نبوت نائل نگشته بوده ، و ضرورت عصمت در انبياء ـ طبق ادله عقليه ـ از لوازم
اين منصب مقدس است ، به هر حال تفصيل اين اجمال را جاى ديگر و حلّ اين معما را صحيفهاى گستردهتر بايد .
(فوسوس لهما الشيطان ليبدى لهما ما وُرِىَ عنهما من سوآتهما وقال ...)(اعراف:20) . ابليس (كه از راز اين
كار آگاه بود) در دل آنها مطلبى افكند كه با عملى شدن آن عورت آنها برايشان مكشوف مىگشت و كسى كه