معارف و معاریف

مصطفی حسینی دشتی

نسخه متنی -صفحه : 2570/ 1703
نمايش فراداده

خويش توبه نمايد . (وسائل:29/23)

گَوهر

سنگ يا فلز قيمتى مانند الماس و زر . معرب آن جوهر . مجازاً نخبه وذبده و حقيقت هر چيزى را گويند .

از امام صادق (ع) روايت شده كه هرچيزى را گوهرى باشد وگوهر فرزندان آدم ، محمد (ص) است وما وپيروان ما .

(سفينةالبحار) نيز از آن حضرت آمده كه اهل كلام (وبحثهاى كلامى) تباهند وتنها اهل تسليم اهل نجات باشند كه آنان پاك گوهرانند . (بحار:2/132)

گويا

گوينده . ناطق . مقابل گنگ واخرس .

گويائى

زبان آورى . به «سخنورى» رجوع شود .

گَهواره

گاهواره . مَهد .

قرآن كريم : «خداوند آن كسى است كه زمين را گهواره شما قرار داد» . (طه:53)

گِياه

رستنى كوچك در مقابل بوته ودرخت . مطلق آن بعربى نبات . تر آن عشب . خشك آن حشيش . و تر و خشك آن كلاء گويند .

قرآن كريم : «زمين را بگسترديم ودر آن كوههاى استوار بيفكنديم وهر نوع گياه با حسن وطراوت در آن برويانيديم» . (ق : 7) از امام موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه : مسلمانان در آب وآتش وگياه شريكند . (وسائل : 17/231) كه مراد مباحات اصليه مى باشد ، يعنى آب رودخانه ها وچشمه سارهاى كوهستان ، وهيزم بيابان ، وگياهان صحرا .

گِيتى

جهان . كره زمين . عالم سفلى .

گيج

پريشان وپراكنده خاطر . احمق و ابله .

گيسو

گيس . موى درازى كه از دو جانب سر كشيده باشد . ذائبة . ظفيرة . غديرة .