نام زيورى كه در گوش كنند . بعربى قُرط گويند .در حديث آمده كه اميرالمؤمنين (ع) به سلمان فرمود : اى سلمان اين دو (حسن و حسين) دو گوشواره عرش پروردگارند . (بحار:26/292)
گوشه
كنار ، كران ، طرف ، جانب ، شفا.
گوشه گيرى
گوشه نشينى . انزوا وكناره گيرى . اعتزال . اميرالمؤمنين (ع) : گوشه گيرى از مردم ، ارجمندترين شيوه زيركان است . (غرر الحكم) به «اجتماعى بودن» و «تنهائى» نيز رجوع شود .
گوشى بودن
گوش خود را در اختيار هر سخنى نهادن . صفتى كه منافقان به رسول خدا (ص) نسبت مى دادند ، ومى گفتند: وى مردى گوشى است : (ومنهم الذين يؤذون النبىّ ويقولون هو اذن ...) . (توبه:61) در شأن نزول اين آيه آمده است كه جمعى از منافقان مدينه در جائى نشسته بودند ودرباره پيغمبر (ص) سخنان ناشايست مى گفتند . يكى از آنها گفت : ساكت باشيد كه مى ترسيم اين سخنان به گوش محمد (ص) برسد وما را مورد نكوهش قرار دهد . جلاس بن سويد كه يكى از سران منافقين بود گفت : بيم مدار ، كه وى مردى گوشى است ، هر چه خواهيم گوئيم وسپس به نزد او رفته انكار كنيم واين را نيز تصديق نمايد . (چه از اخلاق رسول خدا اين بود كه هرگز سخن كسى را با صراحت رد نمى كرد وبه هر سخنى ، نيك يا بد ، صدق يا كذب ، گوش فرا مى داد وسپس به مقتضاى واقع عمل مى نمود) . آنگاه اين آيه فرود آمد ، بدين مضمون كه وى اگر گوشى است به نفع شما است ، كه عذر شما را مى پذيرد وسخن مؤمنان را باور مى كند ... (مجمع البيان) آرى گوشى بودن بدين معنى كه سخن هر كسى را باور كردن ، خُلقى مذموم وشيوه اى نكوهيده است .امام صادق (ع) فرمود : سه خصلت است كه چون كسى آن سه را بكار بندد ، دين ودنياى خويش را به تباهى كشيده است : گوشى بودن وبدگمانى واختيار زندگى را به زن خود دادن . (بحار:78/232)
گوگرد
ماده معدنى معروف . آبهاى گوگردى يا آبهاى معدنى . به «آب گرم» رجوع شود .
گول
ابله . احمق . پخمه . كودن .
گُولى
ابلهى . بلاهت . حماقت . غفلت . از امام صادق (ع) روايت شده كه گولى در سه چيز است : باور كردن مطالبى كه نبوده (وممكن نيست) و اعتماد به كسى كه اعتماد به وى نشايد ، وطمع در چيزى كه امكان دستيابى به آن نباشد . (بحار:78/232)
گُون
رنگ . لون .
گُونه
عارض ورخسار . به عربى خَدّ . از رسول خدا (ص) روايت است كه هر كه بر گونه يا چهره مسلمانى سيلى بزند خداوند در روز قيامت استخوانهايش را در هم شكند و كَت بسته وى را به دوزخ فرستد ، مگر اين كه از گناه