معارف و معاریف

مصطفی حسینی دشتی

نسخه متنی -صفحه : 2570/ 444
نمايش فراداده

جامى

نورالدين عبدالرحمن بن احمد بن محمد دشتى ( 817 ـ 898) از اساتيد مسلم نظم و نثر فارسى در قرن نهم هجرى است . رضىالدين عبدالغفور كه از خواص شاگردان اوست در شرح احوال وى آرد : «ولادت حضرت ايشان در خرجرد جام بوده است . وقت العشاء ثالث و العشرين من شهر شعبان سنه سبع عشر و ثمان مائة (شب بيست و سوم ماه شعبان سال 817) لقب اصلى ايشان عمادالدين و لقب مشهور نورالدين است و اسم ايشان عبدالرحمن و در بيان تخلص خود فرمودهاند : مولدم جام و رشحه قلممجرعه جام شيخالاسلامى است لا جرم در جريده اشعاربه دو معنى تخلصم جامى است وى سبب مولد خود جام و نيز به جهت ارادتى كه به شيخالاسلام احمد جامى (متوفى در 536) داشته به جامى تخلص كرده است . او در قصيدهاى كه مختصرى از احوال خود را به نظم آورده گويد : به سال هشتصد و هفده زهجرت نبوىكه زد زمكه به يثرب سرادقات جلال ز اوج قله پروازگاه عز و قدمبدين حضيض هوان سست كردهام پر و بال پدر وى احمد بن محمد دشتى از مردم دشت اصفهان بوده و جد او محمد ، دختر امام محمد شينانى را در عقد خود داشته و احمد پدر ايشان از او متولد شده است ، واز آنجا به خرجرد جام رفتهاند و جامى در آنجا به دنيا آمده و به اعتبار موطن اصلى خود ابتدا تخلص به دشتى مىكرده و بعدها به جهاتى كه ذكر شد به جامى تخلص كرد . مؤلف «رشحات» در باب تحصيلات وى گويد : «چون ايشان در صغر سن همراه والد شريف خود به هرات آمدهاند در مدرسه نظاميه اقامت كردهاند و به درس جنيد اصولى كه در عربيت ماهر بوده در آمدهاند .

و مطول را در محضر ايشان تلمذ كردند و پس از آن به درس مولانا خواجه على سمرقندى كه از بزرگان تلامذه مير سيدشريف جرجانى بوده در آمده و سپس به درس مولانا شهابالدين محمد جاجرمى كه در سلسله تلمذ به سعدالدين تفتازانى مىرسد درآمده و علوم ادب عربى را در محضر اساتيد مذكور فرا گرفت و پس از آنكه به سمرقند آمد به درس قاضى زاده كه از محققان عصر بود درآمد و به هيئت و نجوم اشتغال پيدا كرد و به مرتبهاى از فضل رسيد كه شهرت وى همه جا را فرا گرفت و در فنون ادبى و علوم عقلى و نقلى و معارف يقينى ماهر گرديد» . و خود وى در قصيدهاى سابقالذكر گويد : درآمدم پس از آن در مقام كسب علومممارسان فنون را فتاده در دنبال و علومى را كه به تحصيل آن پرداخته چنين بيان كرده : نحو و صرف و منطق و حكمت مشائى و حكمت اشراقى و حكمت طبيعى و حكمت رياضى و علم فقه و اصول فقه و علم حديث و علم قرائت قرآن و تفسير آن .

آنگاه مراحل سير و سلوك خود را يكايك شرح داده پس از آن به ذكر شاعرى خويش وارد شده و گويد : ز طور طور گذشتم ولى نشد هرگززفكر شعر نشد حاصلم فراغت بال هزار بار از اين شغل توبه كردم ليكاز آن نبود گريزم چو ساير اشغال وى در فنون طريقت پيرو سلسله نقشبنديه و از مريدان سعدالدين محمد كاشغرى خليفه شيخ بهاءالدين عمر نجارى (متوفى 791 هجرى) مؤسس يا مجدد سلسله نقشبنديه بوده و به شرف دامادى وى اختصاص يافته است . و به سه واسطه به حضرت خواجه بزرگ بهاءالدين معروف به نقشبند مىرسد ، چه ايشان نسبت از حضرت مولا نظامالدين خاموش داشتهاند و خدمت ايشان نسبت از خواجه علاءالحق و الدين المشتهر به عطار گرفتهاند و خواجه علاءالدين مريد خواجه بزرگ بودهاند . جامى با مشايخ عصر خود ملاقاتهائى داشتهاند كه از جمله آنان خواجه محمد پارسا و ديگر مولانا فخرالدين لورستانى و ديگر خواجه برهانالدين ابونصر پارسا و ديگر خواجه شمسالدين محمد كوسوئى و ديگر مولانا جلالالدين پورانى و ديگر مولانا شمسالدين محمد اسد و آنكه تا آخر عمر رشته ارادت او را بر گردن داشته خواجه ناصرالدين عبيدالله معروف به خواجه احرار بوده است . خواجه اخيرالذكر مرشد طائفه نقشبنديه در خراسان و ماوراءالنهر و معاصر جامى بوده و جامى به عظمت و جلال او همه جا اذعان كرده و او را استاد و مخدوم خود خوانده است .

«فرزندان و خويشان جامى»

جامى چهار پسر داشت كه اولى يك روزه و دومى يكساله و چهارمى چهل روزه بودند كه از دنيا رفتند . و فرزند سوم ايشان خواجه ضياءالدين يوسف بود كه در شب چهارشنبه نهم شوال 882 به دنيا آمد . جامى را برادرى بوده است موسوم به مولانا محمد كه شرح حال وى در مجالس النفائس آمده و ظاهراً مرد فاضلى بوده و در موسيقى مهارتى داشته و در زمان جامى از جهان درگذشته و او در وفات برادر مرثيهاى به طرز تركيب بند ساخته است .