مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان

ترجمه و تألیف: مقام معظم رهبری

نسخه متنی -صفحه : 250/ 27
نمايش فراداده

يكى از حربه هاى كوبنده اى كه دستگاه استعمار بر ضد اين جمعيت به كار مى برد , متهم ساختن آنان به وهابيگرى بود . در آن تاريخ وهابيان بخاطر ويران ساختن بقعه هاى متبرك حجاز , در نظر عموم مسلمانان منفور و بدنام بودند و وارد آوردن اين تهمت مى توانست اين نفرت عمومى را عينا متوجه اين جمعيت سازد .

از آنجا كه سيداحمد عرفان رهبر فكرى اين جمعيت , از جهت پيشنهاد طرحهاىاصلاحى و دعوت مسلمانان به پيراستن اسلام از بدعت ها و خرافات , به وهابيانشباهتى مى داشت . ( 1 ) اين تهمت در همان اوائل يعنى در دوران حيات عرفان به ثمر رسيده بود و انگليسيها و سيك ها توانسته بودند بدان وسيله بعضى از افراد بى اطلاع مسلمان را وادار به خيانت كرده و بر او بشورانند و با اين تدبير او و هم مريد و همكارش شاه اسماعيل را در سال 1831 از بين ببرند .

1 - يادآورى اين مطلب لازم است كه مسئله اصلاحات مذهبى و بر طرف ساختن خرافات كه داعيه وهابيان است , هرگز از مرحله ادعا تجاوز نكرده و در نهضتوهابيگرى كارى كه بتوان آن را([ اصلاح]) ناميد صورت نگرفته است . تنها كارى كه محمد بن عبدالوهاب ( رهبر وهابيان ) و پيروان خشك و خشن و جامد وى انجام دادند اين بود كه بنام اصلاحات مذهبى , شكاف تازه اى ميان مسلمانان ايجاد كرده و به بهانه هاى كوچك ( مانند([ : حرمت سوگند خوردن به پيغمبر و حرمت زيارت قبر آن حضرت و حرمت شفاعت خواستن و حرمت ناميدن آن حضرت به عنوان([ سيدنا]) و مسائلى از اين رديف ) اكثريت قاطع مسلمانان جهان را از دائره اسلام خارج ساختند و جان و مال و ناموس آنان را مباح دانستند . بعلاوه در محيط قدرت و حكومت خود , آزادى فكر را كه از اركان اجتماعى آئين مقدس اسلام است از بين بردند و با شعار : اما الوهابيه و اما السيف ( يا وهابيگرى و يا شمشير ) مسلك خود را به صورت يك اعتقاد اجبارى درآوردند و خلاصه بنام مذهب و به عنوان اصلاحات , برادر كشى و جمود فكرى را در يك قسمت از جامعه اسلامى ترويج كردند و از اين راه كمكى بس ارزنده به پيشرفت هدفهاى استعمار غربى تقديم داشتند .