گاهى اوقات تشخيص آن دو براى پزشكان متخصص نيز دشوار مى شود; به عنوان نمونه گاهى انسانى دچار عارضه سكته مى شود و يا به سبب استعمال نوع خاصى از سم يا دارو به اغماى طولانى فرو مى رود و كليه علايم مرگ در او ظاهر مى شود لكن با معاينه و بررسى دقيق معلوم مى شود كه در حقيقت نمرده است. لذا انسان همواره از اعلام فورى مرگ ترس داشته است زيرا شرايطى مشتبه ساز خواه طبى و خواه دارويى مى توانسته حالت مرگ را تقليد نموده و سبب بروز اشتباهى فاحش و جبران ناپذير در مورد زندگى بيمار گردد. براى قرن ها تصور مى شد كه تنها نشانه قطعى مرگ يك انسان بايستى فساد جسد (put efaction) باشد از اين رو تمهيداتى انديشيده مى شد تا قطعيت مرگ ثابت شود; مانند: تأخير چند روزه و گاهى چند هفته اى دفن مرده و نظاره متناوب جسد يا گذاشتن وسايل هشدار دهنده در تابوت مردگان تا در صورت زنده شدن مراقبان را آگاه نمايد. زنده شدن مردگان در قبر در افسانه هاى تمامى ملل به طور مشترك ديده مى شود كه همگى مى تواند از دفن زودرس يك بدن به ظاهر مرده ناشى شده باشد. در اواخر قرن هيجدهم در اروپا و به خصوص مناطق آلمانى زبان مكان هايى به نام (پناه گاه حيات مشكوك) (Vitae du iae azilia) به وجود آمد كه محل مخصوص نگه دارى شخص تازه درگذشته به مدت دو تا سه روز بود.
تا نيمه قرن نوزدهم ميلادى پزشكان به طور رسمى در تعيين مرگ نقشى نداشتند اوّلين قانون اجبارى بودن تأييد مرگ توسط پزشك در انگلستان در سال 1836 از مجلس گذشت و از سال 1850 به بعد در اكثر كشورهاى صنعتى و شهرهاى بزرگ مراكزى براى اعلام و گواهى فوت اشخاص توسط پرسنل پزشكى تأسيس شد. و در سال 1901 در امريكا بلژيك دانمارك اتريش و ساير نقاط اروپا معاينه يك پزشك يا يك جرّاح براى تعيين و گواهى نشانه هاى مرگ در مورد هر تازه در گذشته اى از نظر قانونى اجبارى گرديد و در سال 1918. قانونى در فرانسه از تصويب گذشت كه بريدن يك شريان براى تعيين جريان يا عدم جريان خون و تزريق فلورسين براى كشف رنگ گرفتن مخاط و ملتحمه چشمى بعد از نيم ساعت را در مورد تشخيص مرگ هاى مشكوك اجبارى نمود. اين اوّلين نشانه استفاده از يك آزمون براى تعيين مرگ به شمار مى رود. با شناخت سيستم جريان خون بدن در اواخر قرن هيجدهم و پى بردن به فيزيولوژى اوليه قلب وريه و ابداع گوشى در ابتداى قرن نوزدهم 1816)) رسيدن خون و اكسيژن براى حيات ضرورى تشخيص داده شد مسئول رساندن خون قلب و مسئول رساندن اكسيژن به بدن ريه بود.
در تمامى قرن نوزدهم پزشكان حيات سه عضو ريه قلب و مغز را به هم پيوسته دانسته و معتقد بودند توقف عمل يكى از اين سه عضو به توقف دو عضو ديگر منجر خواهد شد. بنابراين نظريه مرگ مى توانست از ريه