نمى بينى بين دادن زكات و دادن مال بذوى القربى و يتيمها و گداها فرق گذاشته ؟ و اينها را بر زكات مقدم داشته ، نمى بينى كه اندوختن مال را نهى كرده و به انفاق در راه خير امر نموده ؟ ابوذر دوباره با عصا به سينه او زد و گفت : اگر مردى اموال مردم را به غصب صاحب شود و حق آنها را به ناحق بگيرد و آنوقت زكات اين مال ها را كه به زور از مردم گرفته بپردازد تو او را مسلمانى مى دانى كه واجبات خود را بجا آورده ؟ اين را گفت و از خانه بيرون آمد.
روز ديگر به خانه عثمان آمد صد هزار درهم پيش روى عثمان بود كه از نقاط مختلف براى او آورده بودند اطرافيان هم دور او را گرفته و چشم طمع به پولها دوخته بودند كه عثمان آن را در ميانشان قسمت كند.
ابوذر گفت : اين پولها چيست ؟ عثمان گفت : صد هزار درهم است برايم آورده اند مى خواهم صد هزار درهم ديگر روى آن بگذارم تا بعدى فكرى درباره اش بكنم آنوقت خطاب به اطرافيان كرده گفت : امام مى تواند از اين مال چيزى قرض بردارد و هر وقت داشت بدهد؟ ابوذر گفت : خير مى شود.
كعب گفت : مانعى ندارد. ابوذر باز بانگ زد چه ميگوئى و عصا را به سينه اش كوفت .(214)