مناظره ابوذر حامى مستضعفان با كعب الاحبار حامى مستكبران
يكبار عثمان ابوذر غفارى را طلبيد و خواست با نرمى با وى به كنار بيايد، ابوذر نزد او رفت ، كعب الاحبار و عده اى نيز دور او بودند.عثمان گفت : ابوذر چه وقت دست از كارهايت مى كشى ؟ ابوذر گفت : تا وقتى كه داد فقرا از ثروتمندان گرفته شود.عثمان خطاب به حضار: اگر كسى زكات مالش را بدهد باز هم حقى به گردن او هست ؟ كعب : نه يا اميرالمؤ منين ، اگر زكات مالش را داده باشد و خانه اى از يك خشت طلا و يك خشت نقره بنا كند چيزى بر او واجب نيست .ابوذر عصاى خود را به سينه كعب زد: دروغ گفتى ، آنگاه اين آيه را خواند:ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر و الملئكة و الكتاب و النبيين و آتى المال على حبه ذوى القربى و اليتمى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و فى الرقاب و اقام الصلاة و آتى الزكاة و الموفون بعهدهم آذآ عاهدوا و الصابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المفلحون .نيكوكارى اين نيست كه روى خود را به طرف مشرق و مغرب برگردانيد، بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و قيامت و ملائكه و قرآن و پيغمبران ايمان بياورد و روى دوستى خدا مال خود را به خويشاوندان خود يا خويشاوندان پيامبر (چون هر دو احتمال هست ) و يتيمها و بينوايان و مسافرى كه در سفر بى پول مانده است و گدايان و آزاد كردن بنده بدهند و نماز را بر پا بدارد و زكات بدهد و آنانكه به پيمانى كه بسته اند وفا مى كنند و آنهائى كه در فقر و مرض و جنگ و سختى شكيبائى مى كنند اينها كسانى هستند كه راست گفتند و اينها رستگارانند.(213)