امير غياث الدين (محمد) هروى و شهادت او - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امير غياث الدين (محمد) هروى و شهادت او

امير غياث الدين هروى (محمد بن عزيز الدين يوسف ) اصلا اهل رى است ... خلاصه مطالبى كه در حبيب السير درباره وى آمده اين است كه محمد بن يوسف در كودكى نزد عمويش امير فخر الدين علم در آموخت و پس از وفات او نزد ملاكمال الدين مسعود شروانى و... به تكميل علوم پرداخت و در مدتى كوتاهى سر آمد دانشمندان گشت و به تدريس و تاليف پرداخت ، در دستگاه سلطان حسين ميرزا مقام و احترام فراوان داشت قاضى خراسان گشت و دو منصب صدارت و امارت را با هم به خود تعلق داد و در هرات همه كاره بود و جمله امور شرعى به دست او مى گشت نفوذ و اقتدار بى حدى يافت آتش حسد و كينه بر دل امير خان تركمان افروخت تا وقتى كه هرات توسط عبدالله خان به محاصره افتاد سيد غياث الدين با خود عهد كرد كه اگر مهاجمان از دور هرات برفتند و دربار سلطان رفته از امير خان به وى شكايت نمايد.

امير خان از قصد وى خبردار شد و تصميم و قتلش گرفت ، سه شنبه 6 رجب عده اى از نزديكان خود را همراه پيراحمد بيك و... به خانه سيد فرستاد تا او را گرفته به قلعه اختيار الدوله بردند و خانه اش را غارت كرده و بر ياران و ملازمانش ريخته جمعى را دستگير ساختند. سيد بقيه آن روز و شب چهار شنبه را در آن قلعه زندانى بود و شعرى سروده به امير نوشت كه اين بيت از آن است :




  • به تيغ ظلم مرا مى كشى و خواهى ديد
    كه عاقبت چه كند با تو خون ناحق من



  • كه عاقبت چه كند با تو خون ناحق من
    كه عاقبت چه كند با تو خون ناحق من



ايرى در او ننمود چهار شنبه 7 رجب قاسم مهردار را به قلعه فرستاد براى قتلش و همان روز به شهادت رسيد.

روضة الصفا مى گويد: بر اثر قتل وى اميرخان از حكومت خراسان بركنار شد.

آن بزرگوار پنجاه و شش سال عمر كرد. خواجه ضياء الدين تاريخ شهادتش را چنين تثبيت كرد:




  • چون مير محمد خلف آل عبا
    تاريخ شهادتش رقم كرد ضيا
    والله شهيد هو يحيى الموتى



  • زين دير فنا رفت سوى دار بقا
    والله شهيد هو يحيى الموتى
    والله شهيد هو يحيى الموتى



و ملا شهاب الدين احمد حقيرى چنين سروده است :




  • چون كرد به تيغ جان ستان چرخ فلك
    از لوح زمانه نان ميرك را حك



  • از لوح زمانه نان ميرك را حك
    از لوح زمانه نان ميرك را حك






  • گفتم كه حساب سال اين واقعه چيست
    دل گفت كه قتل بندگان ميرك



  • دل گفت كه قتل بندگان ميرك
    دل گفت كه قتل بندگان ميرك



وى سال 927 ه‍ به شهادت رسيد. (291)

/ 362