آيت الله حاج سيد محمود شاهرودى (قدس سره ) ابتداءا خط فارسى و قرآن و مقدارى عربى را در زادگاه خود همان قلعه (آقا عبدالله ) فرا گرفت سپس به بسطام آمد و از درس فاضل بسطامى استفاده نمود بعد به شاهرود آمده و در مدرسه بيدآبادى نزد مرحوم مدرس و غيره دانش آموخت و سپس وارد حوزه علميه مشهد مقدس شد و سطوح خارج را فرا گرفت و به حد اجتهاد رسيد.در اين زمان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى دستور دادند كه ايشان به حوزه نجف اشرف بيايند. در سنين چهل سالگى به نجف اشرف وارد شدند و در محضر آخوند خراسانى و مرحوم نائينى و آقا ضياء عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده مى نمود. و فوق العاده دچار تنگدستى گرديدند و در اثر عدم اظهار حاجت طورى بود كه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى گمان مى كردند كه ايشان را ميرزاى نائينى تاءمين مى كند و ميرزاى نائينى نيز خيال مى كرد كه ايشان را سيد ابوالحسن عهده دار است در حالى كه در اين ميان آقاى شاهرودى در كمال سختى و مشقت بودند و در اثر فشار معيشت حاضر شد كه براى ميتى يك سال نماز و روزه استيجارى انجام دهد و مدت سه ماه نماز آن متوفى را خواند ولى هر چه خواست كه در پول اين نماز تصرف كند دلش يارى نداد و دست به پول آن دراز نشد در حالى كه در كمال احتياج بودند بالاخره آن پول را به صاحبش برگردانيد و فرمود: سه ماه نماز هم هديه باشد و در حال برگشتن از صحن مطهر اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كرد يا اميرالمؤ منين من فقط از خمس آل محمد صلى الله عليه و آله مى خواهم و از راه ديگرى نمى خواهم ارتزاق كنم و مرده خورى ياد ندارم .در آخر شب بعد از مطالعه و نداشتن شام درب خانه زده شد. گفت : خدايا با وضع فعلى اگر همان هم بيايد من چه كنم ؟ چون خواست در را باز كند از پشت درب صدا بلند شد آقا سيد محمود شاهرودى درب را باز نكن و از لاى درب چوبى يك پاكت داخل شد و روى آن نوشته شده بود سهم سادات و در آن مبلغى بود كه همه قرضها ادا شد و وضع زندگى نيز سامان گرفت .(116)