داستان دوران تحصيل آيت الله سيد محمود شاهرودى - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستان دوران تحصيل آيت الله سيد محمود شاهرودى

آيت الله حاج سيد محمود شاهرودى (قدس سره ) ابتداءا خط فارسى و قرآن و مقدارى عربى را در زادگاه خود همان قلعه (آقا عبدالله ) فرا گرفت سپس به بسطام آمد و از درس فاضل بسطامى استفاده نمود بعد به شاهرود آمده و در مدرسه بيدآبادى نزد مرحوم مدرس و غيره دانش ‍ آموخت و سپس وارد حوزه علميه مشهد مقدس شد و سطوح خارج را فرا گرفت و به حد اجتهاد رسيد.

در اين زمان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى دستور دادند كه ايشان به حوزه نجف اشرف بيايند. در سنين چهل سالگى به نجف اشرف وارد شدند و در محضر آخوند خراسانى و مرحوم نائينى و آقا ضياء عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده مى نمود. و فوق العاده دچار تنگدستى گرديدند و در اثر عدم اظهار حاجت طورى بود كه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى گمان مى كردند كه ايشان را ميرزاى نائينى تاءمين مى كند و ميرزاى نائينى نيز خيال مى كرد كه ايشان را سيد ابوالحسن عهده دار است در حالى كه در اين ميان آقاى شاهرودى در كمال سختى و مشقت بودند و در اثر فشار معيشت حاضر شد كه براى ميتى يك سال نماز و روزه استيجارى انجام دهد و مدت سه ماه نماز آن متوفى را خواند ولى هر چه خواست كه در پول اين نماز تصرف كند دلش يارى نداد و دست به پول آن دراز نشد در حالى كه در كمال احتياج بودند بالاخره آن پول را به صاحبش برگردانيد و فرمود: سه ماه نماز هم هديه باشد و در حال برگشتن از صحن مطهر اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كرد يا اميرالمؤ منين من فقط از خمس آل محمد صلى الله عليه و آله مى خواهم و از راه ديگرى نمى خواهم ارتزاق كنم و مرده خورى ياد ندارم .

در آخر شب بعد از مطالعه و نداشتن شام درب خانه زده شد. گفت : خدايا با وضع فعلى اگر همان هم بيايد من چه كنم ؟ چون خواست در را باز كند از پشت درب صدا بلند شد آقا سيد محمود شاهرودى درب را باز نكن و از لاى درب چوبى يك پاكت داخل شد و روى آن نوشته شده بود سهم سادات و در آن مبلغى بود كه همه قرضها ادا شد و وضع زندگى نيز سامان گرفت .(116)

/ 362