من در شما راتر مى كنم - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

من در شما راتر مى كنم

طلبه اى مبتدى به مرحوم شيخ مرتضى انصارى نامه نوشته بود، در ضمن كلمه للّه للّه شوشتر را شوشدر نوشته بود. شيخ مشغول تصحيح آن كلمه بود طلبه در صدد بود كه بفهمد شيخ چه عبارتى را تغيير مى دهد گويا سوال مى كنند شيخ فرموده بود: چيزى نيست من دارم در شما راتر مى كنم .

به بهانه مرحوم كربلائى حسين ساختگى براى حسين مظلوم گريه كرديم حجت الاسلام آقاى حاج شيخ عبدالله موسيانى نقل كرد از آيت الله نجفى مرعشى كه فرمود: در زمان رضا شاه روضه خوانى ممنوع بود، ماه محرم بود، من و آقاى خمينى و بعضى از رفقت دور هم جمع بوديم و در اين فكر بوديم كه چه كنيم و به كجا برويم كه يك مجلس روضه و عزادارى پيدا كنيم و در آن شركت كنيم و براى سيد مظلومان گريه كنيم .

د شويم و از در مدرسه فيضيه بيرون آمديم ، مقدارى قدم زديم تا رسيديم به در مسافرخانه اى ، شنيديم از آنجا صداى گريه مى آيد، ما هم وارد شديم ، سوال كرديم چرا گريه مى كنيد؟ گفتند: ما يك عده مسافريم از اهل اصفهان ، آمديم اينجا براى زيارت و يكى از رفقاى ما بنام كربلائى حسين فوت كرده ، شما هم بفرمائيد در اين سوگوارى با ما شركت كنيد.

ديديم يك جنازه در وسط اطاق است ولى به ما اشاره كردند كه صحنه ساختگى است ، ما هم نشستيم مشغول گريه و عزادارى شديم مامورى خبردار شد و آمد كه مانع شود، چون من او را مى شناختم پولى به او دادم و گفتم اين بيچاره غريب است در اينجا مرده است مانعشان نباش او هم رفت ما تا آخر شب به بهانه كربلائى حسين مرحوم ساختگى سوگوارى و گريه زيادى براى حسين مظلوم كربلا كه در ايران نيز به وسيله رضا شاه مظلوم شده بود كرديم .

با زدن سيلى معنى معجزه معلوم شد

گويند پسرى به قصد تمسخر از دانشمندى پرسيد آيا مى توانى معجزهع را براى من شرح دهى ؟ آن عالم جواب داد: آرى ، سپس يك سيلى محكمى به صورت وى زد. پسر جوان با اعتراض و حيرت گفت : چرا اينطور مرا زدى ؟ عالم گفت : آيا احساس درد كردى ؟ پسر گفت : معلوم است كه احساس درد كردم . عالم خنديد و گفت : اگر احساس درد نمى كردى اين مى شد معجزه .

مريد خرتر است يا مراد؟ گويند: ميرزاى جلوه دو روز بود سر به جيب تفكر فرو بوده و با كسى صحبت نمى كرد و مثل اين بود كه مشغوليات ذهنى دارد. روز سوم با چهره گشاده و خندان و گفت : بالاخره قضيه حل شد، كسى پرسيد: اين مسئله غامضه چه بود؟ جلوه گفت : در تمام اين مدت فكر مى كردم كه آيا مريد خرتر است يا مراد، دانستم كه مراد خرتر است زيرا مريد به تصور اينكه در پيش مراد سر تسليم فرود آورده در باطن چيزى دارد لذا مريد او شده .

ولى مراد كه خود مى داند درون خرقه چيزى نيست جز انبان فريب و پوچى باز هم دست از لاف و گزاف برنمى دارد و آنطور كه نيست خود را مى نمايد. (402)

/ 362