استقامت و پايدارى سيد محمد تنكابنى در راهتحصيل علم - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معظم له پس از برشمردن اساتيد خود مى گويد: اين همه علل و اسباب ظاهرى است و علة العلل و مسبب الاسباب و مفيض و اهب على الاطلاق حق - جل - و على است .

الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم .




  • اين همه ميناگريها كار اوست
    هر چه خواهد آن مسبب آورد
    اين سببها بر نظرها پرده هاست
    ديده اى بايد سبب سوراخ كن
    تا حجب را بركند از بيخ و بن



  • اين همه اكسيرها اسرار اوست
    قدرت مطلق سببها بردرد
    كه نه هر ديدار صنعش راسز است
    تا حجب را بركند از بيخ و بن
    تا حجب را بركند از بيخ و بن



استقامت و پايدارى سيد محمد تنكابنى در راهتحصيل علم

عالم جليل حافظ كل قرآن صاحب فضل و شرف اصولى فقيه بزرگوار علامه سيد محمد تنكابنى - قدس سره - به سال 1277 در خانه علم و تقوا پا بد دنيا نهاد، هفت ساله بود كه با فراگيرى قرآن كريم در شهر علم را كوبيد و تا پايان عمر شريف در اين راه سستى نكرد او در مدت عمر قرين فقر گمنامگر بود و اسباب تحصيل دور از دسترسش اما با پايدارى و توسل به ائمه اطهار - عليهم السلام - به يادگيرى علوم مختلف مانند فقه و اصول و حساب و هيئت و فلسفه و... پرداخت و به آنجا رسيد كه از بزرگان علماى تهران در فقه و اصول برتر گرديد و مدت سى سال در نهايت حرمت و عزت در آن شهر تدريس كرد و دانشمندان بزرگوارى را تربيت نمود وى سرانجام در هشتاد و دو سالگى در هم جمادى الاخر اى سال 1359 ق در دماوند وفات يافت و در مقبره ابن بابويه در جوار صدوق دفن شد.

وى در زندگينامه خود مى نويسد... هفت ساله بودم كه به فراگيرى قرآن كريم پرداختم و قرآن را در يك ماه آموختم در همان سال يا سال بعدش مادرم وفات كرد كه مرگش قيامت من بود، محزون شدم ، شكسته گشتم و در شهرم غريب . با آن حال به تحصيل كتابهاى فارسى و سپس عربى مشغول شدم ... در آغاز جوانى در 17 - 18 سالگى به مطالعه كتب شيعه مانند حق اليقين مجلسى و احقاق الحق شهيد فاضى نورالله شوشترى حريص بودم بيشتر آن كتاب را خواندم و نسبت به حقانيت مذهب شيعه اطمينان پيدا كردم ...

مسافرت به قزوين

مسافرتم به قزوين در 21 سالگى بود و دو سال طول كشيد در اين مدت در نهايت فقر و تنگدستى و كمبود اسباب و كتاب جهت تحصيل بودم اما بر اين اوضاع صبر كردم و به خداوند، به واسطه لطف و كرم و فضل و نعمت و احسانش اميد داشتم ... دو سال از تحصيلم در قزوين گذشته بود كه پدرم پنج تومان برايم فرستاد و امر كرد براى تحصيل به تهران بروم ، حركت كردم و به تهران رسيدم و به مدرسه شيخ عبدالحسين (قدس سره ) وارد شدم فرداى آن روز به خدمت افضل علماى تهران ، محقق مدقق خبره علامه حاج ميرزا حسن آشتيانى قدس الله نفسه الزكيه مشرف شدم ... هنگامى كه خوب او را نگريستم او را سرزمينى پرنعمت و كشورى پهناور ديدم ... نامبرده بر طاعات و عبادات مواظب بود و در تمام عمر برخواندن نماز شب و زيارت عاشورا مراقب بود و زيارت جامعه كبيره را در هر شب قرائت مى كرد و او در نشر علوم و تاءليف كتابها و جواب استفتاءات كوشا بود... مدت پانزده سال يا بيشتر از درس فقه و اصول ايشان استفاده كردم در همين مدت همچنين نزديك هشت سال در مجلس درس مرحوم حكيم و محيط بر علم معقول آقا ميرزا ابوالحسن جلوه در مدرسه دار الشفاء تهران حاضر شدم ...

گاهى ناصر الدين شاه در اين مدرسه به زيارت او مى آمد...

خوابى صبر آموز

آنجائى كه به تنگدستى شديد و نادارى گمنامگر دچار بودم همواره دست توسل به سوى ائمه اطهار خصوصا امير مؤ منان سلام الله عليهم داشتم كه شايد براى توسعه رزق و حل ناراحتيها و گرفتاريهايم نزد خداوند شفاعتى كنند، به دنبال اين توسلات در خواب امير مؤ منان (ع ) را در ر و هياتى ناباورانه ديدم ، ابتداءا مرا با كردار و گفتار، موعظه اى نيكو كرد و در اين امر به نهايت رساند، آن بزرگوار بدون عمامه و ردا بود فرمودند: حقوق ما غصب شده است و ازمال دنيا چيزى نداريم كه عمامه و ردا بخرم . و نيز مطالب پند دهنده و بيدار كننده و ارزشمند ديگرى فرمودند.

در خواب متوجه شدم كه غرض ايشان از نصحيت و موعظه اين است : (وقتى حال اول شخص عالم امكان اين چنين است پس چگونه باشد حال من و امثال من ) و بايد صبر پيشه كرد و تسليم بود و اقتدا به وجود مقدس آن بزرگوار كرد كه خداوند تبارك و تعالى فرموده است :

لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة .

هر آينه شما را در خصلتهاى پيامبر خدا نمونه و سرمشقى نيكو است .

و خود آن بزرگوار فرموده است :

الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصه ، الا و انكم لا تقدرون على ذلك و لكن اعينونى بورع و اجتهاد و عفة و سداد.(107)

/ 362