پس ابوبكر از پيامبر اسلام عاقلتر بوده - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس ابوبكر از پيامبر اسلام عاقلتر بوده

يكى از رجال تبريز كه شخصى فهميده و اهل مطالعه و شيعه بود به يكى از روستاهاى سنى نشين مهاباد وارد شد چون آنها كرد بودند و مهمان نوازى از سجاياى كردها است از او كاملا پذيرائى كردند و حتى بزرگان و پيرمردهاى آنجا به ديدن او آمدند، چون خواست برگردد، خواهش كردند كه شب را آنجا بماند. گفت : به شرطى مى مانم كه مذاكرات مذهبى در كار نباشد زيرا ممكن است مباحثات ما منجر به جدال گرديده و به اوقات تلخى بيانجامد.

فتند: مانعى ندارد از طرح اين گونه بحثها خوددارى مى كنيم . شب آنجا ماند، ميزبانش به احترام او گروهى از محترمين را كه از جمله آنها يكى از دانشمندان اهل سنت را براى صرف شام دعوت كرد، هنگامى كه سر سفره نشسته بودند آن دانشمند سنى از او پرسيد: عقيده شما نسبت به ابوبكر چيست ؟ ميهمان گفت : بنا بود از اين گونه مباحث خوددارى شود. او گفت : اين سوال و جواب مختصر اشكالى ندارد و اصرار كرد كه جوابش را بگويد.

ميهمان گفت : ابوبكر شخصى بسيار بزرگ و يار غار رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و به عقيده من او از پيغمبر خدا هم عاقلتر بوده است !

تا اين جمله از دهان او بيرون آمد همه حضار ناراحت شدند، كه اين چه حرف غلطى بود شما گفتيد. و آن دانشمند سنى ناراحتى زياد گفت : اين چه عقيده باطلى است ابوبكر كجا رسول اكرم كجا؟ اصلا با هم قابل قياس نيستند.

ميهمان گفت : ناراحت نشويد من براى گفتار خود دليل دارم . گفتند: دليلت چيست ؟ گفت : دليلم اين است كه ابوبكر دو سال سلطنت كرد و براى اينكه زحمات دو ساله اش از بين نرود هنگام مرگش عمر را براى سرپرستى مردم تعيين كرد. اما پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بيست و سه سال زحمت كشيد و خون دل خورد تا يك حكومت الهيه تشكيل داد اما براى پس از خون هيچ فكرى نكرد و كسى را تعيين نكرد تا مردم دچار اختلاف نشوند و زحمات او از بين نرود.

او كه به اينجا رسيد آن دانشمند سنى فهميد كه او مى خواهد از اين راه اثبات كند كه حتما رسول خدا صلى الله عليه و آله جانشين تعيين كرده بوده است و از اين رو ساكت شد اما ميهمان ساكت نشد و گفت : اگر بگوئيد پيامبر اسلام جانشين خود را تعيين كرده است بايد دست از سنى گرى برداريد و شيعه شويد و اگر بگوئيد تعيين نكرده است پس بايد العياذ بالله ابوبكر را از رسول خدا عاقلتر بدانيد.

ميهمان مى گويد: آن شب آن دانشمند سنى در خانه اى كه ما بوديم ماند و از شدت ناراحتى خوابش نمى برد به گونه اى كه هر وقت من سرم را بلند كردم ديدم در رختخواب نشسته و با تعجب مى گويد: لا حول ولا قوة الا بالله . (يعنى عجب اين مرد تبريزى ما را رسوا كرد و به همه اهل مجلس فهمانيد كه حق با مذهب شيعه است .(376)

/ 362