ماموريتى از طرف امام زمان (ع ) براى دفن شيخ على نوبرانى - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماموريتى از طرف امام زمان (ع ) براى دفن شيخ على نوبرانى

شيخ على نوبرانى مزلقانى از علماى پارسا و عارف زاهد به گفته مرحوم شيخ آقا بزرگ طهرانى از علماى عاملين طهران و ساكن مدرسه سيد صادق سنگلجى در طهران مشغول به تهذيب نفس و ملقب به مقدسبود و معروف است كه او مشرف به شرف لقاء و زيارت حضرت ولى الله الاعظم ارواحنا فداه شده است . چنانچه شيخ عبدالمجيد همدانى گويد: او مواظب دعاى عهد بوده و شب و روز مى خواند. من از علت آن سوال كردم نمى گفت بعد از اصرار زياد گفت : من شوق زيادى به ملاقات امام زمان عليه السلام داشتم ، پس شروع كردم به خواندن دعاى عهد و شب و روز مى خواندم و ترك نمى كردم تا وقتى كه در مشهد مقدس بودم و در آنجا طبيبى بود سيد بزرگوار و با تقوا كه همواره تفتيش حال غرباء در صحن شريف و غير آن مى نمود و آنها را پرستارى مى كرد و برايشان دوا و غذا مى برد قربة الى الله و مدت چهل روز از من گذشت كه من ب خواندن دعاى عهد بودم ، يك روز همان سدى طبيب مرا ديد و به من گفت : مژده مى دهم به تو كه آقا اجازه ملاقات به تو داد و وقتى و مكانى معين كرد تا من در آن وقت در آن مكان حاضر شدم و به همراه او رفتم تا رسيديم به يك منزلى ، از آقا اجازه گرفت و آمد مرا وارد نمود به اطاقى كه روشنائى عجيبى داشت وارد شدم و سلام كردم و امام را زيارت كردم و مبهوت و متحير مثل لالها ايستادم و نتوانستم حرف بزنم پس امام عليه السلام فرمودند:

كافيست برو عرض كردم به فيض زيارت شما مى رسم ؟ فرمود: آرى در عتبات مقدسه و من مواظب اين دعاى عهد هستم تا ديدار آن حضرت كه وعده فرموده نصيبم شود.

اين بزرگوار در مدرسه سنگلجى در سال 1322 قمرى از دنيا رفت و در شب وفاتش آقا سيد احمد فرزند آقا سيد صادق صاحب مدرسه حضرت مهدى عليه السلام را در خواب ديد كه به او امر فرمودند به تجهيز و تدفين او و از او تعبير فرموده بود به عبد صالح و ولى مخلص .

چون از خواب بيدار شد آمد به حجره آن مرحوم ديد از دنيا رفته است ، پس او را تجهيز و تكفين و در مزار ابن بابويه به خاك سپردند. (285)

/ 362