مرحوم ايروانى از شدت گرسنگى رو به قبله به حالت احتضار خوابيد - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرحوم ايروانى از شدت گرسنگى رو به قبله به حالت احتضار خوابيد

جناب آقاى حشمت الواعظين سيد محمد تقى طباطبائى قمى گفته است حكايت نمود براى نگارنده نخبة الاطياب آقاى محمد موسى ايروانى از برادرش آقاى محمد جواد ايروانى كه بيست روز قبل از رحلت مرحوم والد (آيت الله ميرزا يوسف ايروانى ) به ديدار ايشان رفتم و هنگامى كه صحبت از تحمل انسان در مقابل گرسنگى شد فرمودند: پدرم آقا ميرزا على ايروانى (كه از زهاد بزرگ حوزه علميه نجف بود) معتقد بود كه انسان بدون غذا خوردن مى تواند چند روز زنده بماند و داستانى را نقل كرد كه : فرزندم گوش بده تا خاطره پر معنائى را از جد بزرگوارت مرحوم آيت الله ميرزا على ايروانى نقل كنم تا ضمن شناخت و معرفت نسبت به مقام منيع آن بزرگوار بينديشى و از اين ماجرا تا آخر عمر خويش به عنوان يك سرمشق زنده از آن الهام بگيرى .

فرزندم هرگز فراموش نمى كنم كه روزى در محضر پدر گرانقدرم مرحوم ميرزا على ايروانى بودم كه ناگهان اشك چشمش چون در بر پهنه صورتش جارى شد و چنين فرمود: در مقطعى از ايام تحصيل هود در حجره مدرسه كازرانى واقع در ضلع شرقى صحن مطهر مولاى متقيان على عليه السلام سه روز پى در پى بود كه گرسنه بودم و امكانات تهيه غذا نداشتم اين محاصره تلخ مرا به ياد سخن مردم انداخت كه مى گويند اگر سه شبانه روز به آدمى غذا نرسد مى ميرد، به خود گفتم : اين حرف درست نيست زيرا نمونه آن من خودم هستم كه پس از گذشت هفتاد و دو ساعت گرسنگى تنها ضعف وجودم را گرفته است ولى هنوز سرپا هستم و نمرده ام از شدت ضعف تصميم گرفتم تا بخوابم مشروع خواهد بود، زيرا امكان دارد شدت گرسنگى مرگ را به دنبال آورد.

قبل از خفتن به حرم مولاى خود على عليه السلام متوجه شده و گفتم : آقا جان براى من مسئله مردن حل شده است ، زيرا معتقدم اگر مرگ نبود نمى توانستيم حيات جاودانه را بيابيم پس در حقيقت مرگ پلى است ميان حيات اين جهان و جهان معنا بنابراين هيچگونه خوفى ندارم ، تنها خوف و نگرانى من اين است كه مبلغ 13 پول مديون هستم مولا جان چنانچه اين مشكل مرا حل كنى آغوشم براى پذيرش مرگ آماده است .




  • مرگ اگر مرد است گو پيش من آى
    تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ



  • تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
    تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ



به محض اينكه حرف دلم را با امام خود مطرح كردم و در قالب كلمات ساده او را مخاطب قرار دادم بلافاصله خوابيدم و به خواب عميقى فرو رفتم كه ناگهان درب حجره گشوده شد و فريادى غرا سكوت حجره را شكست كه از شدت آن صدا از خواب بيدار شدم در حالى كه دلهره و اضطراب وجود مرا گرفته بود، زائرى ايرانى را ديدم كه با آغوش گرم خود مرا مخاطب قرار داده و مى گويد:

بيا اين يك ديگ غذاى گرم و اين هم 13 پول (كم ارزشترين واحد پول ).(111)

/ 362