سهيل بن عمرو خطيب مكه بود و در صلح حديبيه نماينده قريش بوده و آن روز از دشمنان سرسخت اسلام بشمار مى رفت و حتى در عقد صلح نگذاشت نام رسول خدا را به عنوان رسالت الهى در اول عهدنامه بنويسند او در جنگ بدر اسير شد عمر از پيامبر خواست كه اختيار او را به وى واگذارد تا دندانهاى ثناياى او را بكشد تا بعد از آن نتواند بر ضرر اسلام و رسول خدا خطبه ايراد كند، رسول خدا فرمود: فان له مقاما محمودا . وى مقام محمودى دارد پس او در سال فتح مكه مسلمان شد.اين خطيب پس از رحلت پيامبر اكرم (ص ) با صراحت تمام احساس خود و مردم مكه را در قبال وعده هاى پيامبر بيان مى كند و عملى شدن قسمتى از وعده هاى پيامبر را دليل بر محقق شدن بقيه وعده هاى او مى گيرد و مردم مكه را كه تازه مسلمان شده بودند و هنوز قوه ارتجاعشان از كار نيفتاده بود و منافقان نيز كه هر لحظه تحريكشان مى كردند پس از فوت پيامبر از ارتداد باز مى دارد.مكيان كه بعد از وفات پيامبر سخت خود را باخته بودند و نزديك بود يكباره از دين اسلام برگردند، ناگهان بانگ بيدار باش خطيب مكه (همان كه عمر مى خواست دندايهايش را بكشد كه نتواند حرف زند) سهيل بن عمرو اعلم را از عتبه درب خانه خدا شنيدند كه مى گويد: اى مكيان به سوى من بيائيد مسجد الحرام مانند درياى متلاطم از مردم موج مى زد مردم به سوى او شتافتند خطيب مكه خود نيز تازه مسلمان شده بود و باور نداشت كه در اين شرايط سخت بحرانى كه هواى برگشت به كفر پدرى و مادرى ، در مكه بالا گرفته بود اين چنين از اسلام دفاع كند، سخن خود را آغاز كرد پس از تذكرى از وفات پيامبر گفت :اى مردم هر كس محمد (ص ) را مى پرستيده محمد (ص ) در گذشت و هر كس خداى محمد را مى پرستيده ، خداوند زنده است و هرگز نمى ميرد... اى مردم من يقين دارم كه اين آئين تا وقتى آفتاب و ماه طلوع و غروب مى كنند امتداء خواهد يافت .اى مردم مكه شما چون آخرين جمعيت عقب مانده در قبول اسلام هستيد اين ننگ براى شما بس است ، اولين جمعيت در هنگام ارتداد نباشيد به خدا سوگند چنانكه پيغمبر وعده مى داد اين آئين راه خود را گرفته همچنان پيش خواهد رفت من خود در آغاز امر او را ديدم كه تنها بود و در مقامى كه من اكنون ايستاده ام ايستاده بود و مى گفت : قولوا لا اله الا الله . اين جمله را بگوئيد تا عرب يكسره براى ما خاضع شود و عجم جزيه بپردازد و خزانه هاى كسرى و قيصر در راه خدا انفاق شود. آن روز ما اهل مكه نيمى از استهزاء كنندگان و نيمى از تصديق كنندگان بوديم ، شما خود ديديد كه چه شد، باقى نيز به خدا خواهد شد، هان اينك به خدا توكل كنيد چه آنكه دين خدا استوار و قائم و حكم او تمام خواهد شد.(50)