زيارت تو قبول نيست چون خواهر امام را رنجانيده اى - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زيارت تو قبول نيست چون خواهر امام را رنجانيده اى

حجت الاسلام و المسلمين آقاى ميرزا اسماعيل رحمتخواه نقل كرداز مرحوم آيت الله سيد احمد بن سيد مرتضى خسروشاهى كه فرموده اند ايام تابستان به قم آمدم چون هوا در قم زياد گرم بود قصد مسافرت مشهد را كردم و چون به مشهد مشرف شدم پس از زيارتو دعا و نماز از حرم به سوى ايوان سمت مسجد گوهر شاد آمدم ، در آنجا شيخى را ديدم كه رو به قبله نشسته است جلو رفته سلام كردم نگاهى به من كرده جواب سلام مرا داد و گفت : اين دفعه زيارت و نماز تو قبول نيست .

روز ديگر باز به همين طريق وقتى نزد او رفتم همان سخن را گفت من پرسيدم چرا قبول نيست ؟ فرمود: چون خواهر اين امام عليه السلام را رنجانيدى من متوجه شدم ولى به ايشان اظهار نكردم و بدون اطلاع ايشان به قم برگشتم و به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها مشرف شده زيارت كرده و گريه و زارى و التماس زياد نمودم كه حضرت از من راضى گردد دوباره به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام (نه به قصد هواخورى ) به مشهد برگشتم و پس از زيارت در همان مكان سابق همان شيخ را ملاقات كردم به محض اينكه مرا ديد فرمود اين دفعه زيارت و اعمال تو قبول است و من متحير بودم كه اين شيخ كيست كه از مافى الضمير من خبر مى دهد؟ و چون تحقيق كردم معلوم شد كه اين عالم عارف آقاى شيخ حسنعلى اصفهانى نخودكى است .

شعرى از مولف در مدح و فضائل حضرت رضا عليه السلام و فضيلت زيارت آن حضرت




  • ايكه دارى به سر رضا
    باش آماده از براى سفر
    دل بكن از علايق دنيا
    حج مستضعفين زيارت اوست
    مثل پروانه دور مرقد او
    گرد قبر رضا بگرد كه تا
    دردهاى تو را دوا نكند
    سرمه چشم عارفان باشد
    سر بسايند با كمال ادب
    مى نمايند فخر بر شاهان
    ماه و خورشيد كسب نور كنند
    گر تو را هست آرزوى بهشت
    گو، ز مدح رضا كه تا راضى
    دست زن بر ضريح اطهر او
    تا ميسر شود لقاى رضا



  • ايكه دارى به دل ولاى رضا
    به سوى كوى با صفاى رضا
    باش تسليم بر رضاى رضا
    رو سوى مروه و صفاى رضا
    خويشتن را بكن فداى رضا
    از تو راضى شود خداى رضا
    هيچ دارو به جز دعاى رضا
    گرد زوار و خاك پاى رضا
    قدسيان بر در سراى رضا
    خادم و نوكر و گداى رضا
    هر دو از گنبد طلاى رضا
    اى حسينى بگو ثناى رضا
    شوى از خلعت و عطاى رضا
    تا ميسر شود لقاى رضا
    تا ميسر شود لقاى رضا



حضور امام زمان (ع ) در بعضى از مجالس روضه خوان ها

شخص موثقى از مرحوم آيت الله سيد صدر الدين صدر اصفهانى فرزند مرحوم آيت الله آقا سيد اسماعيل صدر (طاب ثر اهما) نقل نموده كه يكى از تجار كرمانشاه گفته است كه همه ساله در دهه اول محرم من در حسينيه خود اقامه عزاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام مى نمودم اتفاقا سالى روز چهارم محرم يكى از آقايان طلاب علوم دينيه نجف اشرف تشريف آوردند و مهمان ما شدند و فرمودند فردا به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام حركت خواهم كرد من با اصرار زياد از ايشان خواهش كردم كه تا عاشورا در مجلس ما شركت داشته باشد، بالاخره قبول كردند شبى بعد از صرف شام عرض كردم : هر سربازى و هر نوكرى با ارباب خود يك ارتباطى دارد جز شما سربازهاى امام زمان عليه السلام فرمود: از كجا مى دانى ما با امام زمان عليه السلام ارتباطى نداريم ؟ عرض كردم اگر ارتباط داريد آدرس آن حضرت را به من نشان دهيد، فرمود: فردا شب آدرس آن حضرت را به تو معرفى مى كنم ، چون او را سيد با حقيقى مى دانستم از شنيدن اين سخن اشكم جارى شد عرض كردم آيا ممكن است من حقيقتا شرفياب حضور آقا شوم ؟ فرمود: آرى شب و روز را با انتظار بسر بردم و انتظار شب بعد را مى كشيدم تا اينكه شب وعده رسيد. عرض كردم بفرمائيد آدرس كجاست ؟ آقا لبخندى زد و چند مرتبه فرمود: مرحبا به تو يك مژده دهم كه روز تاسوعا امام عصر عليه السلام به مجلس روضه تو شركت خواهد كرد و شما آن حضرت را در همين منزل زيارت خواهيد كرد و نشانيش اين است كه واعظى كه هر شب آخرين منبرى بود آن شب اولين منبرى خواهد شد و منبر خود را درباره امام زمان عليه السلام اختصاص خواهد داد.

من آن شب دستور دادم تمام فرشهاى مجلس روضه را عوض كردند و فرشهاى عالى انداختند و مجلس را بسيار آراسته نمودم . تا آنكه ديدم همان واعظ اول هم تشريف آورده گفت : زود چاى بدهيد من بروم منبر. گفتم :

چطور امشب شما اول منبر مى رويد؟ گفت : مى خواهم بروم بخوابم كه فردا بتوانم به مجالس برسم . بعد ايشان منبر رفته و حديث فضيلت انتظار فرج را عنوان منبر خود قرار داده و در فضيلت امام زمان عليه السلام صحبت كرد تا آخر منبر روضه خواند و آقايان ديگر هم همين كار را كردند و من درب منزل به مردم خوش آمد مى گفتم تا اينكه مجلس به نصف رسيد و شروع كردند به دادن چاى و من در بين مردم هر چه نگاه مى كردم شخصى را به عنوان امام زمان عليه السلام نمى ديدم .

بالاخره آمدم نزد آقا سيد حسن عرض كردم : آقا تشريف نمى آورند ديدم آقا سيد حسن به دو زانو نشسته و دو دست خود را به روى زانوان نهاده و سر به زير افكنده و ابدا به جائى نظر نمى كند، چند دفعه صدا زدم آهسته جواب داد. گفتن : آقا نيامد، گفت : چرا از اول مجلس شركت دارد. گفتم : ايشان را نشان من دهيد، فرمودند: يكى از آن دو نفرى كه در مقابل منبر نشسته اند و لباس كردى در بر دارند امام زمان تو است . چون نظر كردم يكى از آنها صورتش مانند ماه درخشان بود و خال سياهى در گونه صورتش نمايان بود جلو رفتم دست به سينه نهاده عرض كردم : السلام عليك يا بقية الله فى ارضه و يا حجة بن الحسن . شما درب منزل مشغول پذيرائى از مردم باشيد!

من عقب عقب تا درب منزل برگشتم و از زير چشم به جمال مباركش نگاه مى كردم تا آنكه يكى از علما تشريف آوردند، من به استقبال او رفتم چون برگشتم ديگر آن آقا را نديدم ، پيش آقا سيد حسن آمدم پرسيدم : آقا كجا رفت ؟ فرمود: در اين شهر مجلس روضه زنى تشريف بردند و جاى ديگر نمى روند. (329)

/ 362