حجت الاسلام و المسلمين آقاى عبدالرسول مجاهدى يزدى نقل كرد كه :مرحوم حاج شيخ غلامرضاى كوچه بيوكى يزدى عالم پاكدل و با تقوا و خدمتگزار دين و مسلمين كه هميشه الاغ خود را سوار مى شد به روستاهاى اطراف يزد كه روحانى نداشتند مى رفت و بدون هيچ چشم داشت از كسى مسائل و احكام مى گفت .وقتى كه از دنيا رفت يكى از دوستانش او را در خواب ديد كه سوار همان الاغى است كه در عالم زندگى سوار مى شد و براى تبليغ به روستاها مى رفت در حالى كه در كنار نهر آبى ايستاده بود پرسيد حاج شيخ برايم بگو كه چگونه اين سفر مرگ مرا طى كردى و بر تو چه چه گذشت حاج شيخ دستى به پشت الاغ خود زد كه الاغ يك مرتبه از اين طرف نهر به آن طرف جستن كرد و رفت حاج شيخ نگاهى به عقب سر كرده گفت : كه من چنين جستم ولى شما به فكر خودتان باشيد. (286)