تشرف آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و بحر العلوم از علماى زيدى مذهب - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تشرف آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و بحر العلوم از علماى زيدى مذهب

در كتاب گنجينه دانشمندان از علامه متتبع آقاى حاج سيد محمد حسن مير جهانى نقل مى كند كه او فرمود:

يكى از علماى زيدى مذهب به نام بحر العلوم كه در يمن سكونت داشت و منكر وجود مقدس حضرت ولى عصر ارواحنا فداه بود به علما و مراجع آن وقت نامه ها نوشت و از آنها براى اثبات وجود مقدس آن حضرت دليل مى خواست ، آنها به او جواب مى دادند ولى او قانع نمى شد.

تا آنكه نامه اى براى مرحوم آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى نوشت و از ايشان جواب خواست مرحوم آقاى آيت الله اصفهانى در جواب نامه نوشته بودند كه اگر شما به نجف بياييد پاسخ شما را شفاهى خواهم داد. لذا بحر العلوم يمنى با فرزندش سيد ابراهيم و جمعى از مريدانش به نجف اشرف مشرف شدند و بحر العلوم به خدمت مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى رسيد و به او گفت من طبق دعوت شما به اين مسافرت آمده ام اميد است جوابى راكه وعده فرموده ايد به من بدهيد تا استفاده كنم .

مرحوم آيت الله اصفهانى فرمودند فردا شب به منزل ما بيائيد تا جواب شما را بدهم .

بحر العلوم و پسرش شب بعد به منزل مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى رفتند پس از صرف شام و نقل مطالبى درباره وجود آن حضرت و رفتن ميهمانان ديگر و متفرق شدن آنها و گذشتن نيمى از شب مرحوم آيت الله اصفهانى به نوكرشان مشهدى حسين فرمودند چراغ را بردار و به بحر العلوم و فرزندش گفتند برويم تا خود آن حضرت را ببينيم .

آقا مير جهانى فرمودند ما كه آنجا حاضر بوديم خواستيم با آنها برويم آيت الله اصفهانى فرمودند شما نياييد فقط بحر العلوم با پسرش بيايند.

آنها رفتند و ما نفهميديم كه به كجا رفتند ولى فرداى آن روز كه من بحر العلوم يمنى و فرزندش را ملاقات كردم و از جريان شب قبل سوال نمودم او گفت : بحمدالله ما مشرف به مذهب شما شديم و معتقد به وجود مقدس حضرت ولى عصر (عج ) گرديديم . گفتم : چطور؟ فرمود: آقاى آيت الله اصفهانى حضرت ولى عصر عليه السلام را به ما نشان داد. پرسيدم چگونه او حضرت بقية الله را به شما نشان داد.

گفت : وقتى ما از منزل بيرون آمديم نمى دانستيم به كجا مى رويم تا آنكه در خدمت آيت الله اصفهانى به وادى السلام وارد شديم در وسط وادى السلام محلى بود كه آن را مقام حضرت ولى عصر عليه السلام مى گفتند.

يت الله اصفهانى به در مقام رسيد چراغ را از مشهدى حسين گرفت و تنها مرا با خود به داخل مقام برد در آنجا وضويش را تجديد كرد پسرم به اعمال او مى خنديد. آنگاه چهار ركعت نماز در آن مقام خواند و كلماتى گفت كه آن را نفهميدم ناگهان ديديم آن فضا روشن شد دراينجا پسرش ‍ مى گفت در اين موقع من بيرون ايستاده بودم . پدرم با مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى داخل مقام بودند پس از چند دقيقه صداى پدرم را شنيدم كه صيحه اى زد و غش كرد. نزديك رفتم ديدم آيت الله اصفهانى شانه هاى پدرم را مى مالد تا به هوش بيايد وقتى از آنجا برگشتيم پدرم گفت : حضرت ولى عصر عليه السلام را ديدم و او مرا مشرف به مذهب شيعه اثنى عشرى فرمود و بيشتر از اين خصوصيات ملاقاتش را نگفت و پس از چند روز به يمن برگشت و چهار هزار نفر از مريدانش را شيعه دوازده امامى كرد. (344)

/ 362