فرداى قيامت معلوم شود كه فريب خورده - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرداى قيامت معلوم شود كه فريب خورده

عالمى دور انديش در بازار عبور مى كرد چشمش به مغازه اى افتاد كه چندى از روستائيان ساده دل مشغول خريد مايحتاج زندگى خويش بودند و صاحب مغازه با چهره خندان اجناس تقلبى را به قيمت گران به آنها مى فروخت ، عالم با زبان كنايه به فروشنده گفت : مواظب باش دهاتى ها بر سرت كلاه نگذارند و تو را مغبون نكنند.

مرد بازارى كه مفهوم سخن عالم را نفهميد گفت : آقا چه مى فرمائيد چگونه مى توانند چند دهاتى يقه چركين سر من كلاه بگذارند و مرا با اين زرنگى فريب دهند من يك عمر سر اينها كلاه گذاشته ام ، عالم گفت :

فرداى قيامت و روز حساب معلوم شود كه آنها چگونه سر تو كلاه گذاشته اند.

شعرى ازمولف درباره عذر تقصير در نوكرى




  • هواى كوى تو كردم فداى روى تو گشتم
    به ياد خوردن آب حيات از لب شيرين
    به قدر قطره ز درياى بى نهايت حسنت
    زبان به كام ببستم كه مدح غير نگويد
    در اين جهان پر آشوب و پرتلاطم و غوغا
    حديث عشق و ولاى تو را به نظر كشيدم
    نشسته ام به سر سفره ات به صد خوارى
    به هر كجا و به هر محفلى كه ياد تو كردم
    ميان خوف و رجا مانده از گناه و ثوابم
    بدين اميد كه دستو رسد به دامانت
    تو سيد دو سرائى و من غلام غلامت
    چنانچه لايق خدمت گزارى تو نبودم
    به هر نفس به خدا صد هزار شكر گزارم
    حسينيم به حسين افتخار مى ورزم
    قرين عز و غريق نعم ز سوى تو گشتم



  • خيال خال تو كردم اسير موى تو گشتم
    به كوه و دشت چو مجنون به جستجوى تو گشتم
    به فكرم آمد و سرمست عطر و بوى تو گشتم
    نديده عاشق گفتار و خلق و خوى تو گشتم
    گذشته از همه مشغول هاى و هوى تو گشتم
    نشسته كنجى و سر گرم گفتگوى تو گشتم
    بدين خيال كه خار كنار جوى تو گشتم
    سفيد روى و سرافراز ز آبروى تو گشتم
    دلم خوش است كه چندى مديحه گوى تو گشتم
    به انتظار تو عمرى مقيم كوى تو گشتم
    من از قصور ز خدمت خجل ز روى تو گشتم
    كمينه نوكر هر نوكر نكوى تو گشتم
    كه دوستدار تو و دشمن عدوى تو گشتم
    قرين عز و غريق نعم ز سوى تو گشتم
    قرين عز و غريق نعم ز سوى تو گشتم



پايان جلد هفتم كتاب مردان علم در ميدان عمل كه جلد هشتم آن نيز بزودى چاپ و منتشر خواهد شد انشاء الله تعالى و بعونه و توفيقه انه خير معين و الحمدلله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله اجمعين .

/ 362