مرحوم محدث قمى گويد: شيخ ما ثقة الاسلام نورى در كلمه طيبه اخبار بسيار در فضيلت علما و فوائد وجود آنها ذكر كرده از جمله فرموده است : و از فوائد وجود علما آنكه ايشانند اسباب دوست داشتن خداوند تعالى بندگان را و دوست داشتن ايشان خداوند را و اين دو محبت غايت سير سالكين و آخرين مراحل رجوع كنندگان به سوى خداوند است . چنانچه رسول خدا فرموده است خداوند اطاعت كرده مى شود به علم ، و خير دنيا و آخرت با علم است و شر دنيا و آخرت با جهل است ، آيا خبر ندهم شما را از جماعتى كه نه انبيائند و نه شهداء، غبطه مى برند به منزلت ايشان در نزد خداوند در روز قيامت كه بر منبرهاى نورند، كسى عرض كرد:كيستند ايشان يا رسول الله ؟ فرمود: ايشان آنانند كه محبوب مى كنند بندگان . عرض كردند اينكه محبوب مى كنند خداوند را در نزد بندگان . عرض كردند اينكه محبوب مى كنند خداوند را نزد بندگان مى دانيم ولى چگونه بندگان را محبوب مى كنند نزد خداوند؟ فرمود: امر مى كنند ايشان را به آنچه خدا امر فرموده و دوست دارد و نهى مى كنند از آنچه خدا منع فرمود و مكروه دارد و چون اطاعت كردند ايشان را دوست مى دارد خداوند آنها را.و از فوائد وجود علما چند برابر شدن ثواب نمازها است با ايشان چنانچه شيخ شهيد (ره ) روايت كرده كه نماز با عالم در غير مسجد جامع مقابل هزار ركعت است و در مسجد جامع مقابل صد هزار ركعت و همچنين مضاعف شدن ثواب صدقات است بر آنها چنانچه علامه حلى رحمه الله در رساله سعديه و ابن ابى جمهور در عوالى اللئالى روايت كرده از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه صدقه بر علما به ازاى يكى از هفت هزار است .و همچنين رسيدن خير و رحمت به همنشين ايشان چنانچه در امالى از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه هيچ مؤ منى نمى نشيند نزد عالمى يك ساعت مگر آنكه ندا مى كند او را پروردگارش نشستى نزد علما محبوبتر است نزد خداوند از عبادت هزار سال .و در جامع الاخبار از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت نموده كه يك نظر بر روى عالم محبوبتر است نزد خداوند از عبادت شصت سال .و همچنين نظر به خانه عالم عبادت است چنانچه در كتاب مذكور روايت كرده .و زيارت علما را بدل زيارت ائمه عليهم السلام قرار داده اند چنانچه در كافى جناب كاظم عليه السلام روايت كرده كه هر كس قدرت ندارد به زيارت قبور ما پس زيارت كند صلحا و برادران ما را. و همچنين برداشته شدن عذاب دنيا و برزخ از گناهكاران به سبب وجود علما. موافق رواياتى كه ذكرش در اينجا موجب تطويل است .(23)