افلاطون (427 - 347 م ) فيلسوف يونانى متولد آبگيا، يكى از مستعمره نشينهاى آتن .افلاطون نيز چون استادش سقراط بابه خطر انداختن زندگى خود به تبليغ فلسفه خويش پرداخت ، بعد از محكوم شدن سقراط از آتن گريخت و در اين هنگام 28 سال داشت . او از مرگ نمى هراسيد ولى حامل پيامى براى جهانيان بود كه مى خواست آن پيام را به سمع مردم برساند احساس مى كرد كه بايد كار ناتمام سقراط را به اتمام رساند. از اين رو به دلخواه خويش به تبعيد رفت تا براى تكميل و توسعه فكر اصلى خويش يعنى جهاد در راه عدالت فرصت بيشترى داشته باشد.خوشبختانه براى چنين سفرى آمادگى كامل داشت . از يك خانواده اشرافى بود، پول فراوان داشت و فكرى درخشان ، وقتى نيرومندى داشت به نحوى ممتاز در ارتش خدمت كرده ، دوبار قهرمان كشتى شده جايزه برده بود، نام اصلى وى ارستيو كلس بود. افلاطون نام مستعارى است كه يكى از دوستان به خاطر فراخى شانه اش بدو داد و ما اينك وى را به همين نام مى شناسيم .مكالمات افلاطون همه الهامات مشحون از حقيقى هستند كه در قالب زبان و عبارتى شيوا بيان شده اند، تقريبا تمام آن مسائلى كه فكر معاصران افلاطون را به خود مشغول مى داشته و هنوز هم ذهن آدميان را به خود مشغول مى دارد در اين مكالمات آمده است . مثلا در رساله ضيافت عشق ، در رساله فدون بقاى نفس ، و در رساله تيمائوس للّه الهيات را مورد بحث قرار داده است ، در مكالمات ديگر در باب سياست ، تعليم و تربيت ، اخلاق ، هنر، موسيقى ، مابعد الطبيعه ، روان پزشكى گفتگو شده است ، و در حقيقت چنانچه امرسن گفته است : افلاطون فلسفه است و فلسفه افلاطون .اما بيشتر انديشه هاى افلاطون در شاهكار وى كتاب جمهور بطور خلاصه آمده است ، با بررسى كتاب جمهور مى توانيم به اصل ولب فلسفه افلاطونى دست يابيم ، انديشه اساسى كتاب جمهور ايجاد يك سلطنت آسمانى بر روى زمين است . (313)