امير كبير گفت : من مى خواهم گرگ اصلا نباشد - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امير كبير گفت : من مى خواهم گرگ اصلا نباشد

در ابتداى صدارت مرحوم ميرزا تقى خان امير كبير روزى خانلر ميرزا، احتشام الدوله عموى ناصر الدين شاه كه والى بروجرد و لرستان بود به تهران آمد، امير از او پرسيد: وضع بروجرد و لرستان چگونه است ؟ گفت : قربان بقدرى امن و عدالت برقرار اس كه گرگ و بره با هم آب مى خورند.

امير با حالت خشم به او گفت : شاهزاده من مى خواهم ولايت آن چنان امن باشد كه گرگى نباشد تا از خيال و ترس او بره نياسايد و پيوسته با اضطراب و نگرانى سر كند.

خانلر ميرزا سر بزير افكند و ديگر چيزى نگفت .

نامه بهلول آزاد مرد به خليفه ستمگر

شيخ بهلول عصر ما (كه در قضيه مسجد گوهرشاد و كشتار وحشيانه مامورين رضا شاه پهلوى فرارى بود و پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران به ايران بازگشت ) در محفل انسى نقل كرد:

بهلول (عاقل ) به خاطر حرف حقى كه گفته بود مجرم شناخته شد و از وطن خود فرار كرد، پس از سالها كه مى خواست به وطن بازگردد او را بازداشت كردند و گفتند: در خواستهاى خود را بنويس تا نزد خليفه بريم شايد تو را عفو كند.

ول خطاب به خليفه نوشت : من در اثر سخن حقى كه گفته ام به نظر تو مجرم شناخته شده ام و فرارى بودم ، امروز كه به اين مرز و بوم برگشته ام اختيار خود را به دست تو مى سپارم خواستى مرا اعدام كن و خواستى آزاد، زيرا براى من هيچ تفاوتى ندارد چون اگر مرا زنده بگذارى و آزاد كنى وارد وطنم مى شوم و نزد اقوام و دوستانم كه آنجا دارم مى روم و اگر اعدام كنى نيز و آرد وطن ديگرم مى شوم و نزد اقوام و دوستانى كه آنجا دارم مى روم . و در حقيقت من مانند كسى هستم كه دو خانه و دو وطن و دو زندگى داشته باشد، به هر كدام از دو وطن برود ناراحت نيست بنابراين اين خليفه در خواستى ندارم هر چه مى خواهد انجام بدهد. آرى حب الوطن من الايمان . (399)

/ 362