فريادرسى امام زمان (ع ) از سيد احمد خوش بنوس - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فريادرسى امام زمان (ع ) از سيد احمد خوش بنوس

بزرگان نقل نموده اند از حاج سيد احمد خوش نويس اصفهانى گفته است : من به همراه عالم عامل آقاى حاج ملا فتحعلى سلطان آبادى به مكه مشرف شدم چون وارد مكه شديم از شتردارى كه نامش صالح بود چند شتر براى رفتن به منى اجاره كرديم چون شترها را آورد يك شترش ‍ ه بود به من گفت : يك شترى براى تو مى فرستم . من تنها در خانه به انتظار ماندم و در آنجا به غير پيره زنى كه براى نگهدارى خانه بود كسى ديگر نبود بالاخره جمال نيامد، من هم منزل جمال را بلد نبودم و پيره زن را هم حتى پول زيادى دادم كه به سراغ او برود قبول نكرد و حج من هم حج استيجارى بود و مى ترسيدم به موقع نرسم و حجم باطل شود، بالاخره با دل شكسته و حال پريشان رفتم بالاى بام و بسيار گريه كردم و روى التجا و استغاثه به امام زمان عجل الله تعالى فرجه نمودم كه به دادم برس .

ناگاه ديدم مردى به شكل جمالها بر در خانه است با يك شتر، به پيره زن مى گويد: بگو سيد بيايد مرا صالح جمال فرستاده كه او را ببرم و به حجاج برسانم .

پس آن مرد آمد اسبابهاى مرا برداشت و مرا سوار شتر كرده و زمان شتر را به دست من داد و گفت : نترس اين شتر ترا به حجاج مى رساند. و خودش از نظرم غائب شد و ديگر او را نديدم اما شتر كه حركت كرد كمتر از يك ساعت مرا به حجاج رسانيد.

مسافران صالح جمال را طلبيدند و از قضيه سوال كردند.

گفت : حقيقت مطلب اين است كه من نتوانستم شترى تهيه كنم و اين شترى كه آورده از شترهاى من نيست و مانند اين شتر در حجاز نيست بلكه اين شتر از شترهاى يمن است و چون اين قضيه پيش آمد بين حاجيها و مطوف و جمال مشاجره واقع شد و مطوف مى گفت : بايد جمال كه سيد را معطل كرده مجازات شود.

مرحوم آخوند ملافتحعلى امر فرمودند كه ترك گفتگو گردد و چون به مكه مراجعت كرديم مطوف تمام جمالها را خواست و شتر را به آنها نشان داد همه گفتند: ما چنين شترى نداشته و نداريم .

سوال كردم كداميك از شما او را سوار كرديد و از منزل بيرون آورديد؟ همه گفتند ما اطلاعى نداريم .

معلوم شد آورنده شتر غير از آنهاست پس آن شتر را جمالها از من به شصت ليره عثمانى خريدند و آن وجه را به من دادند.

معلوم شد آن حضرت از دوستان و شيعيانش دستگيرى مى فرمايد. (350)

/ 362