معاويه در سفر حج به مدينه وارد شد جمعى از مردان حج به مدينه وارد شد جمعى از مردان مدينه دور هم نشسته بودند چون معاويه را ديدند به احترام او برخاستند جز عبدالله بن عباس كه احترام نكرد، معاويه گفت : كينه اى كه از جنگ صفين در دل تو است مانع شد كه برخيزى ، ناراحت نباش عثمان كه مظلوم كشته شده بود تلافى خون او را كرديم ، ابن عباس جواب داد عمر نيز به ستم كشته شد پس چرا خون او را ادعا نكردى ؟ گفت : او را كافرى كشت ، ابن عباس گفت : عثمان را چه كسى كشت ؟ جواب داد مسلمانان او را كشتند، ابن عباس گفت : براى سكوت ت است ، معاويه گفت : ابن عباس ما دستور داديم و به اطراف هم نوشتيم مردم زبان از مناقب على ابن ابى طالب نگهدارند، تو نيز زبان از فضايل او ببند. ابن عباس فرمود: اى معاويه ما را از قرائت قرآن مجيد باز مى دارى ؟ يا از معناى كلام الله نهى مى كنى ؟ معاويه گفت : از معناى قرآن نهى مى كنم نه از قرائتش .عبدالله فرمود: در نظر شما خواندن قرآن واجبتر است ؟ يا عمل به معناى آن .معاويه گفت : عمل به آن واجب است .عبدالله فرمود: پس چگونه بدون معنا به قرآن عمل كنيم ؟ معاويه : معنى و تاويل قرآن را از ديگران سؤ ال كنيد به گفته فرزندان هاشم عمل نكن . فرمود: اى معاويه به هوش باش قرآن به خاندان فرزندان هاشم نازل گشته ما برويم از آل ابى سفيان بپرسيم ؟ اى معاويه ما حلال و حرام كتاب آسمانى را از هم جدا ساخته به حلالش عمل نموده و از حرامش اجتناب كرديم اگر امت پيغمبر از احكام قرآن نپرسند و به آن عمل نكنند، اختلاف در روى زمين ايجاد مى شود و اجتماع فاسد و مردم به هلاكت مى رسند.معاويه گفت آن آياتى كه در شان شما بنى هاشم نازل شده به مردم نگوئيد و آن آيات را بگوئيد كه در شان شما نيست .ابن عباس گفت : معاويه خدا در قرآن مى فرمايد: مشركين خيلى سعى و كوشش دارند در خاموش كردن نور خدا، ولى نمى توانند. خداوند آيات و انوار الهى را به دنيا ابلاغ خواهد كرد گر چه بت پرستان اراده باطل دارند.معاويه در مقابل جواب دندان شكن عبدالله عاجز ماند، از يكديگر جدا شدند.(209)