حاج سيد محسن شهيد از عالم برزخ خبر مى دهد - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سپس او را با پسران و همسران در كالوتا زندانى كرد.

يخ شامل ده سال در پايتخت روسيه بسر برد اما حق بازگشت به داغستان را نداشت در سال 1896 م از دولت روسيه خواست كه از راه ايران به زيارت حج رود امپراتور به او اجازه مسافرت به ايران را نداد و شيخ از راه استانبول عازم مكه شد پس از مراسم حج براى زيارت مرقد پيامبر اسلام به مدينه رفت و در جوار مرقد نبوى نداى حق را لبيك گفت و در همان جا در سال 1871 م به خاك سپرده شد. كوه كونيب آخرين قرارگاه شيخ شامل در داغستان زيارتگاه مسلمانان قفقاز شد مسلمانان در دوره امپراتورى روسيه به قله اين كوه مى رفتند و منزل شيخ شامل را زيارت مى كردند.

حاج سيد محسن شهيد از عالم برزخ خبر مى دهد

حاج سيد محسن فرزند سيد مرتضى از علماى ابرار و اخيار تهران بود و داراى علم و تقوا و حسن اخلاق و در قضاء حوائج مردم بسيار ساعى و ضرب المثل بود و پس از برادرش آقا سيد جعفر امامت مسجد جامع سيد عزيز الله را داشت و رياست و مرجعيت بازار با او بود تا اينكه در سال 1335 قمرى در فتنه مشروطه شهيد جنازه اش به مشهد مقدس حمل و در دارالسياده رضوى دفن گرديد.

مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضى آشتيانى مى فرمود: پس از شهادت آن مرحوم او را در خواب ديدم كه از حرم بيرون آمده به طرف مقبره خودش مى رفت متوجه شدم كه از دنيا رفته است پس سوى او رفته و در بغلم گرفتم و گفتم : آقاى سيد محسن از اوضاع قبر و برزخت برايم بگو اول امتناع كرد ولى من او را قسم به حضرت رضا دادم و گفتم تا نگوئى رهايت نمى كنم آن وقت تبسمى كرده گفت : فى روح ريحان و جنة و نعيم و رضوان گفتم :

مرا چگونه مى بينى ؟ گفت : هر كس متوسلو متمسك به ذيل عنايت اين خانواده يعنى اهل بيت و محمد آل محمد عليهم السلام باشد چنين است يعنى در روح و ريحان و بهشت و نعمت و خشنودى خدا خواهد بود. گفتم : با اين مقام آرزوئى دارى ؟ گفت : آرى ميخواهم خدا مرا به دنيا برگرداند تا سعى در قضاء حوائج بندگان خدا كنم كه هيچ عملى به اندازه قضاى حوائج برادران ارزش ندارد. (288)

/ 362