داستان كندى و فقيه در مجلس ماءمون - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستان كندى و فقيه در مجلس ماءمون

در طول سيزده قرن كه از نفوذ اسلام گذشت فقط مدتى نزديك دويست سال علوم طبيعى و فلسفه ، رياضى با روش تحقيقى و تا حدى همراه با عمل و قياس تدريس مى شد يعنى اوائل خلافت بنى عباس علوم طبيعى و رياضى و استادان دانشهاى مزبور مورد علاقه مندى و احترام خلفا قرار گرفت و در عهد هارون و ماءمون به اوج ترقى رسيد اما بتدريج هر قدر كه از قدرت سياسى خلفا كاسته مى گشت بر اقتدار فقيهان خشك بويژه مفتيان مالكى و حنبلى افزوده مى شد و آن طبقه پيشرفت كار خود را در ضديت با علوم حقيقى و طبيعيات مى پنداشتند و بطور عموم با فلسفه و حتى عرفان دشمن بودند.

يكى از بزرگترين علل عقب ماندن مسلمانان در علم تشريح همانا مخالفت فقهاى مزبور بود بطورى كه استادان طب در مدارس بغداد ناگزير بودند غالبا حيوان كوچكى را مانند سگ و گربه و خرگوش در خفيه و با ترس و لرز تشريح كنند و ساختمان جسد حيوان را به شاگردان خود نشان دهند و حال آنكه اگر مفتيان بغداد به اصل اجتهاد معتقد بودند با اهميت عظيمى كه شارع اسلام براى علم طب قائل شده است البته هر عملى را كه موجب تكميل پزشكى و توسعه آن علم مى گردد جايز و مباح مى شمردند.

فشار مفتيان نسبت به علوم و علماى طبيعى همانطور كه اشاره شد با ضعف سياسى خلفا رو به شدت نهاد و حال آنكه در عهد قدرت آنها اصل كلى در احترام و عزت افراد فقط براى آنها از حيث دانش و فضيلت بود چنانكه اين حكايت راجع به دوره قدرت خلفا از طرف مورخين معتبر نقل شده است و مدعاى بالا را به ثبوت مى رساند:

يكى از پزشكان معروف در عهد ماءمون عباسى فردى بود يهودى كه او را فرزند (اسحق كندى ) مى ناميدند، كندى در رشته هاى مختلف فلسفه صاحب نظر بود و در پزشكى و نجوم كه آن زمان هر دو علم مزبور لازمه فن طبابت شمرده مى شد مهارت كامل داشت و در جمله پزشكان رسمى دربار خلافت قرار گرفته بود.

روزى كندى به مجلس خليفه وارد شد و بالاى دست يكى از فقهاى دربار نشست فقيه از رفتار كندى سخت بر آشفت و گفت : تو مردى ذمى (يعنى غير مسلمان از اهل كتاب ) هستى چگونه به خود جرات دادى كه برتر از فقيه مسلمان بنشينى ؟ كندى پاسخ داد: من به حكم قرآن از تو نمى دانى و قرآن فرموده است : والذين اوتوا العلم درجات پس هر كه دانشش بيشتر درجه اش بيشتر.

فقيه گفت : حال كه ادعاى دانش مى كنى بايد به ثبوت برسانى پس از مجادلات چون كندى از حيث دانستن نجوم و پزشكى خود را برتر از فقيه چيزى بر كاغذ بنويسد و زير مسند خليفه بگذارد و هر گاه كندى با محاسبه نجومى موضوع نوشته را كشف كرد عباى فقيه را بستاند (زيرا فقيه بينوا چيزى بهامندتر از آن حاضر نداشت )

امام اگر خطا رفت و كشف نكرد يا راس قاطر با زين و لگام طلا كارى كه به مبلغ هزار دينار زر ارزيابى مى شد و در جلو كاخ خلافت در دست غلام كندى انتظار خواجه خود را مى كشيد تعلق به فقيه پيدا كند و تسليم وى شود.

فقيه پنهانى چيزى بر كاغذ نوشت و آن را مهر و موم كرده زير مسند ماءمون نهاد سپس كندى اصطرلاب خود را بيرون كشيده ارتفاع آفتاب و ساعت وقت را بدان وسيله تعيين كرده آنگاه زايچه ستال را طرح كرده بعد از محاسباتى گفت : در آن كاغذ از چيزى نامبرده شده كه در آغاز كار جنس روئيدنى بود سپس حيوانى شده است .

خليفه به دست خود كاغذ را از زير مسند در آورده گشود ديد نوشته است عصاى موسى ، همه بر اين پاسخ كندى آفرين گفتند اما استاد مزبور ضعف نژادى خود را از حيث اخلاق نشان داد زيرا با نوعى از كينه و لجاج عبادى فقيه را گرفته از هم دريد و به خليفه گفت : آن را قطعه قطعه كرده براى پاك كردن كفشهايم بكار خواهم برد.

اين سخن كندى در بغداد شهرت يافت و ضرب المثل شد اما قاطبه بزرگان كه در آن جلسه حاضر بودند گفتند: هر گاه كندى تهذيب اخلاق مى داشت به همين قدر كه مورد تحسين و تصديق همگان قرار گرفت كفايت مى نمود و با دريدن عباى فقيه موجبات شرمسارى وى را فراهم نمى كرد و مسلمانان را رنجيده خاطر نمى نمود بهتر بود.

داستان بالا به ما نشان مى دهد كه در عهد خلفاى عباسى مقام دانش و علوم طبيعى تا چه حد بالا بود و علماى آن علوم تا چه حدى حرمت داشتند.(21)

/ 362