حضرت عباس (ع ) دانشجوى تنبل را شلاق مى زند
گويند: دانشجوئى براى تحصيل علوم دينى به نجف اشرف رفت و پس از چند ماهى ديد درس خواندن كارى است پر مشقت با خود گفت : خوب است بروم در حرم حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس عليه السلام و از او بخواهم در حق من دعا كند و بدون زحمت خواندن درس به درجه اجتهاد برسم سپس رفت و چند شبى در حرم مشغول گريه و دعا و در خواست شد به اميد اينكه به نتيجه مطلوب برسد.
پس از ساعتها گريه و زارى يك شب به خواب رفت و در عالم رؤ يا حضرت را ديد كه به خادمان فرمود زود چوب و فلك بياوريد مى خواهم اين جوان را شلاق بزنم ، جوان با ترس و وحشت عرض كرد: چه گناهى كرده ام ؟ حضرت فرمود: چه گناهى بالاتر از اين كه به جاى درس - خواندن و مطالعه و تحقيق تنبلى و تن پرورى را پيشه ساخته اى اگر مى خواهى مجتهد شوى برو مثل ديگران درس بخوان .(74)