چرا شيخ به شاگردش اجازه نداد - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا شيخ به شاگردش اجازه نداد

مرحوم آقاى عبدالمجيد ايروانى مى فرمود: جد من شاگرد شيخ مرتضى انصارى بود و خاطره اى را از ايشان در صفحه اول رسائل خود نوشته است كه الان در نزد من است مى نويسد روزى در محضر شيخ با عده اى نشسته بوديم كه يكى از شاگردان ايشان كه مى خواست به شهر و ديار خود برود براى خداحافظى به محضر شيخ شرفياب شد و شيخ هم ضمن خداحافظى به او فرمود: التماس دعا اطرافيان به شيخ عرض كردند كه او براى گرفتن اجازه آمد است تنها مسئله خداحافظى نيست .

شيخ اعتنائى به اين سخنان نكرد تا اينكه دوباره عرض كردند به ايشان اجازه اى (در امور حسبيه ) بدهيد، فرمود: به ايشان اجازه نمى دهم .

آقا ناراحت شد و در فكر فرو رفت كه چرا شيخ به او اجازه نمى دهد بالاخره سؤ ال كرد كه آيا مرا فاضل نمى دانيد؟ فرمود: چرا شما فاضل و ملا هستيد. دوباره پرسيد آيا مرا عادل نمى دانيد؟ فرمود چرا شما را عادل مى دانم (مرحوم ايروانى فرمود او از عدول نجف بود) سپس با اصرار را جويا شد، شيخ فرمود: به من اطلاع داده اند كه شما مى خواهيد به شهر و ديار خود برويد و مى بينم كه در اين ايام محاسن خود را بلندتر از هميشه قرار داده اى كسى كه گرفتار هواى نفس است تا در ميان مردم مورد توجه باشد چگونه مى توانم اختيار بيت المال را به او بدهم . اين ماجرا حكايت از دقت فوق العاده شيخ در زهد و تقوا دارد.(162)

/ 362