آيت الله افجه اى و داستان جالب او در ايام طلبگى او - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيت الله افجه اى و داستان جالب او در ايام طلبگى او

حاج سيد محمد رضا فرزند حاج سيد جعفر حسينى افجه اى از اجلاء علما و اكابر فقها و مدرسين بزرگوار تهران و داراى مقام تقوا و زهد و مجاهدت نفسانى و كمالات معنوى بوده و در سن چهارده سالگى به تهران آمده و در مدرسه خان مروى به تحصيل مشغول شده و در همان ايام روزى از كوچه نقيب السادات مى گذشت ديد مرد محترمى او را صدا زد و نام او را پرسيد پس از معرفى احترام بسيارى نموده گفت : فردا به منزل اتابك آمده خود را معرفى كن و بگو: مرا لله باشى خواسته است ، با شما كار لازمى دارم و اصرار زياد مى كند كه حتما بيائيد.

پس روز بعد آنجا رفته و ماءمورين او را احترام نموده به اتاق لله باشى راهنمائى مى كنند. پس لله باشى با كمال ادب و احترام گفت : غرض از مزاحمت اينكه سه شب پى در پى حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را در خواب ديده ام كه شما را معرفى فرموده و نشان دادند و فرمودند: بايد كتابهاى مورد لزوم شما را تهيه و تقديم كنم اكنون صورت آنها را مرقوم فرمائيد تا تهيه و تقديم شود.

پس صورت كتابهاى لازمه را نوشته و به او دادند كه فورا خريدارى نموده و با مبلغى پول سفيد به ايشان تقديم كرده و محترمانه مرخص نمودند.

آن مرحوم با شنيدن اين خواب و توجه جد بزرگوارش شوق بيشترى پيدا مى كند و در درس جدى تر مى شود و در مدت كمى به درجات عاليه در علم و فضل رسيده است . وى در شب جمعه چهارم ربيع الثانى 1362 قمرى در سن هفتاد و يك سالگى وفات كرد در جوار حضرت عبدالعظيم و آيت الله كاشانى دفن شده است .(117)

/ 362