گفتار راهب در ازاء ظلم انوشيروان - مردان علم در میدان عمل جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 7

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار راهب در ازاء ظلم انوشيروان

انوشيروان ، كسرى در اوائل زمامدارى خود به رعيت ها و به مظلومين ستم مى كرد و آنقدر در اجتماع فشار و ظلم زياد شد كه به دامنه كوهها و به رهبانان صومعه نشين سرايت كرد، و اجتماع طورى دچار خفقان گشت كه كسى جرات گفتار نداشت در يكى از زواياى صومعه عابدى مهر سكوت را شكست و در مقابل فساد انوشيروان آرام نگرفت و نامه اى بر انوشيروان نوشت : اى زمامدار از اين خلافكاريهاى خود دست بكش و در حال قدرت و نيرو به كارهاى شايسته و لايق اقدام كن و عمل انسانى انجام بده .

خداوند به تو وسعت همه جانبه عطا فرموده بر بندگان خدا سخت گيرى نكن ، اى سلطان مقتدر، قدرت خدا را فراموش نكن ، واز تيرهاى سحرگاهان بترس ، اين تيرها زود به هدف اصابت مى كند زيرا كمان اينها، آن ديده گان اشك ريز است كه تو او را به گريه انداخته اى ، يا مركز اين نيزه ها سينه هائى داغدار و جگرهاى سوزان است كه تو به آنها آتش زده يا بدنهاى عريان ، با اين تيرها تو را هدف كرده كه تو لباسهاى آنها را به غارت برده و عريان گذاشته اى ، بدان اى حاكم مستبد از ايذاء و آزار مردم بى گناه دست نگهدار، بدان دست اجل قوى و پنجه او زورمند است .

در مقابل اين دلهاى آتش گرفته و چشمان گريان به دل تو آتش زده و تو را هم گريان خواهد كرد.

از اين ضعفا دست بردار و زياده از اين دلها را جريحه دار نكن ، اما بدان هر چه ظلم و فشار در حق مظلومين روا دارى ، ما صبر كرده به خداوند قادر و توانا پناه مى بريم ...

نامه سرگشاده اين راهب كه حالى از جنايات فرمانروايان بود به انوشيروان رسيد، بعد از اطلاع از مضمون دستور راهب ، لباس ظلم و ستم را از تن بيرون كرد و عدالت را شمار خود ساخت .

مردى در آن روزها، در حين مسافرت درهم و دينار خود را در زير سر گذاشت ، خوابيد. وقتى از خواب بيدار گشت ديد تمام دارائى او را به سرقت بردند، آمد به دربار شاه بار يافت و جريان به غارت رفتن اموال خود را در پيش سلطان گفت ، پادشاه جواب داد چرا خوابيدى تا دزدان مالت را ببرند؟ گفت به تصور اينكه شاه بيدار است ، والا من به چنين خواب نمى رفتم سلطان تصديق كرد و اموال به غارت رفته او را از خزانه كشور به او رد كرد.

معرفى دو روحانى كه يكى ربانى و ديگرى شيطانى است

آقاى دكتر سيد جعفر شهيدى در پاورقى ترجمه كتاب ابوذر غفارى گويد: شما در صفحات پيش و همچنين تا پايان كتاب ، ابوذر را شناخته و خواهيد شناخت و به روحيه اين پيرمرد روحانى و فقيه عظيم الشان كه بيشتر ادوار زندگانى خود را به مبارزه با فحشا و منكرات گذرانده و عمر خود را وقف حمايت بينوايان نموده آشنا شديد.

همترين مدركى كه عظمت اين روحانى بزرگ را اثبات مى نمايد همان روايتى است كه على عليه السلام درباره او فرموده است ، ابوذر عالمى است كه مردم از علم او عاجزند. اينقدر علم در پيمانه ابوذر ريخته شد كه برگشت . رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره او فرموده است : درختان سايه نينداخته و زمين بخود بر نداشته راستگوتر از ابوذر را.

ابوذر عالمى است كه در مقابل بدعتهاى زمان قيام كرد... به هر حال شخصيت اين روحانى عظيم الشان معلوم است .

ما در اينجا مى خواهيم يك روحانى ديگر كه خود را نقطه مقابل او مى دانسته و در برابر فتواى ابوذر فتوا مى داده به شما معرفى كنيم همان كعب الاحبار (معروف ) است بعضى تاريخ نويسهاى قديم حاضر نيستند كسى به ساحت كعب الاحبار جسارت كند زيرا گمان مى كنند وى حقيقتا مسلمان بوده است ولى شگفت انگيز است كه علماى شيعه و سنى داستانهائى از اين مرد نوشته اند كه معلوم مى كند او تا آخر عمر يهودى بوده و فقط براى نزديكى به خلفاى وقت و استفاده از آنها مى گفته است مسلمان شده ام .

كعب بن ماتع معروف به كعب الاحبار (ابواسحق ) يهودى زاده ايست كه در يمن متولد شده و در اواخر زندگى پيغمبر به مدينه آمد ولى تا زمان خلافت عمر اسلام نياورد (اسد الغابه به جلد دوم )...(و اما اينكه چرا تا زمان خلافت عمر اسلام نياورد و در زمان عمر اظهار اسلام كرد) جز اين نيست كه كعب وقتى در يمن خبر ظهور پيغمبر تازه را شنيده به اميدى رو به مدينه آورد و چون آمدن او مصادف با آخرين روزهاى زندگانى پيغمبر بود احتمال داد پس از مرگ پيغمبر حكومت تازه از بين برود و سلطنت دوباره به يهود و مشركين برگردد و پس از مرگ ابوبكر نيز اين احتمال را مى داد ولى پس از مرگ ابوبكر اوضاع از حال عادى خارج نشد و اسلام به فتوحات تازه اى نائل گشت كعب ديد موقع مى گذرد از اين رو براى اينكه خود را به دستگاه خلافت نزديك كند اظهار مسلمانى كرد.

از اين گفته ها معلوم مى شود كه كعب هيچوقت مسلمان نشده ، هر وقت با مسلمانها بوده ، از توريه آياتى چند براى دلخوشى آنها مى خواند، و وقتى با يهوديها مى نشست چيزهاى ديگرى مى گفت .

اين گفته از زبان كعب است : خانه كعبه روزى يكبار و در مقابل بيت المقدس سجده مى كند.(210)

/ 362