مردان علم در میدان عمل

نعمت الله حسینی

جلد 8 -صفحه : 423/ 164
نمايش فراداده

راءفت مرحوم نواب صفوى

يكى از همكلاسيهاى مرحوم سيد مجتبى نواب صفوى (روحانى مبارز) نقل كرد يك روز از خانه بيرون آمدم يك نفر در مقابل من آمد و سنگ به سوى من پرتاب كرد يكى از آنها به پيشانى من اصابت كرد و پيشانى مرا شكست من پيش پدرم آمدم پدرم همراه من به مدرسه آمد كه به مدير مدرسه شكايت كنيم و چون وارد مدرسه شديم آن بچه وقتى ما را ديد سخت ترسيده و رنگ از رخش پريد و فرار كرد در اين موقع سيد مجتبى نزد پدرم آمد و گفت : بچه شما را من زده ام و اكنون به هر گونه مجازاتى حاضرم من گفتم آن كه مرا زده است شما نيستيد گفت :

البته من هستم و مجازات كنيد پدرم وقتى اين را ديد گذاشت و رفت وقتى من از سيد مجتبى پرسيدم چرا شما اين حرف را گفتى ؟گفت : آخر آن بچه يتيم است من از ناراحتى او ناراحت شدم .(223)