بدانكه كلمه اخفش به معنى صغيرالعينين است به سه نفر از علماى بزرگ نحو اطلاق شده اخفش اكبر و اوسط و اصغر اخفش اكبر ابوالخطاب عبدالحميد بن عبدالمجيد هجرى استاد سيبويه است .اخفش ثانى ابوالحسن سعيد بن مسعدة المجاشعى بلخى است شاگرد خليل و سيبويه اخفش وسط مى باشد.سومى ابوالحسن على بن سليمان اخفش اصغر است اخفش مطلق اخفش اوسط است .و اما اخفش اصغر در سنه 315 فجاءة وفات يافت و علت وفاتش اين شد كه از على بن مقله كاتب خواست كه وقتى نزد وزير على بن عيسى رفت وضع زندگى تلخ و تنگى معاش و پريشانى او را براى وزير شرح بدهد و كمكى از وزير براى او بگيرد، على بن مقله نزد وزير شرح حال و پريشانى او را بيان كرد و از وزير درخواست كمك و شهريه كرد برخلاف انتظار وزير حالت غضب پيدا كرد و ابن مقله را با پرخاش و تندى از خود طرد كرد ابن مقله از نزد وزير با حال پريشان و پشيمان خارج شد و در بين راه بر خود نفرين مى كرد كه چرا چنين سؤالى را كرد.وقتى اخفش از قضيه با خبر شد بسيار اندوهناك شد و چون غذاى مناسب حال نداشت مدتى تنها با شلغم تغذيه كرد در اثر آن مبتلا به گرفتگى قلب شد تا اينكه فجاءة وفات يافت .و اين سزاى كسى است كه روزى خود را از غير خدا خواهد.حضرت سجاد در صحيفه اش عرض مى كند:((اللهم صلى على محمد و آل محمد و اجعلنى اصول بك عند الضرورة و اسئلك عند الحاجة و اتضرع عند المسكنة و لاتفتنى بالاستعانة بغيرك اذا اضطررت و لا بالخضوع لسؤال غيرك اذا افتقرت و لا بالتضرع الى من دونك اذا رهبت فاستحق بذلك خذلانك و منعك و اعراضك يا ارحم الراحمين )).(222)