قبعثرى با استفاده از علم لغت از شر حجاج رها شد - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قبعثرى با استفاده از علم لغت از شر حجاج رها شد

قبعثرى در عصر حجاج بن يوسف زندگى مى كرد او مردى درس خوانده و اديب بود، روزى با چند نفر از دوستان در يكى از باغهاى خارج شهر مجلس انسى داشتند در خلال گفتگوها سخن از حجاج به ميان آمد. قبعثرى بطور كنايه جملاتى چند درباره اش گفت و مراتب نارضائى خود را از وى ابراز كرد، اين خبر به گوش حجاج رسيد احضارش نمود كه تنبيهش كند و با تندى به او گفت : (لاحملنك على الادهم ) يعنى زندانيت مى كنم و قيد در پايت مى گذارم . (كلمه ادهم درلغت عربى به معانى متعددى آمده است از آن جمله پابند زندانى و اسب سياه ).

قبعثرى اديب و تيزهوش مقصود حجاج را بخوبى درك كرده بود و مى دانست او را به زندان و قيد تهديد مى كند ولى براى رهائى از خطر تغافل نمود آن را كه فهميده بود به رو نياورد و چنين وانمود كرد كه از كلمه (ادهم ) اسب سياه فهميده است به همين جهت در جواب با گشاده روئى و تبسم گفت : (مثل الامير يحمل على الادهم و الاشهب ) البته شخص مقتدرى مانند امير مى تواند اشخاص را مشغول عنايت خود قرار دهد و آنان را با اسب سياه و سفيد روانه نمايد (اشهب ) به اسب سفيد رنگى اطلاق مى شود كه مختصر رگه هاى سياه داشته باشد.

حجاج براى توضيح مقصود خود گفت : (اردت الحديد) آهن آهن را اراده كردم قبعثرى چه مى گوئى مرادم از ادهم آهن است ، نه اسب سياه اتفاقا كلمه (حديد) هم در لغت معانى متعدد دارد يكى آهن و يكى ديگر به معنى هوش و ذكاوت قبعثرى دوباره تغافل كرد و بلافاصله گفت : (الحديد خير من البليد) البته اسب تيزهوش وفطن بهتر است از كودن .(467)

/ 423