آيت الله آقاى حاج شيخ محسن حرم پناهى امام جماعت مسجد محمديه قم نقل كرد از مرحوم جدشان عالم الهى مرحوم آقاى شيخ حسن حرم پناهى كه از شاگردان مرحوم ملا على كنى است كه گفته است ناصرالدين شاه يكى ازعلماى شهرستانى را كه مرتكب خلافى شده بود به تهران احضار كرده بود كه او را تنبيه نمايد مرحوم كنى كه از قضيه خبردار شد با همكارى و مشورت يكى ديگر از علماى معروف تهران دستور دادند در آن روزى كه آن عالم خلافكار مى خواست وارد تهران شود اهالى و تجار و بزرگان تهران به استقبال آن عالم رفتند و او را با سلام و صلوات و احترام زياد وارد منزل مرحوم كنى كردند و چند روزى مردم تهران به زيارت آن عالم مى آمدند ناصرالدين شاه وقتى وضع را چنين ديد از تصميم قبلى خود منصرف شد وقتى آمد و رفتها تمام شد مرحوم كنى دستور داد چوب و فلكى حاضر كردند و آن عالم را خواستند و فرمودند: ما براى حفظ حرمت و حيثيت روحانيت كه به وسيله شاه لكه دار مى شد اين نقشه را كشيديم و نقشه شاه را نقش بر آب كرديم و نگذاشتيم شاه شما را تنبيه نمايد ولى اكنون به خاطر آن خلافى كه خلاف مقام روحانيت بوده در لباس روحانيت انجام داده اى بايد تنبيه و تعزير شوى پس پاهاى او را به فلك گذاشته يك سرفلك را من گرفتم و سر ديگرش را شخصى گرفت و مرحوم كنى خود چوب بر پاهاى او زد و بدين وسيله حرمت علم و عالم در نظر عامه مردم محفوظ ماند وهم حكم الهى و تعزير شرعى و تنبيه و گوشمالى بر آن شخص خلافكار انجام گرفت .(اين داستان را در روز هفتم ماه صفر 1418 مطابق 1377 در منزل آيت الله شيخ محسن حرم پناهى از ايشان شنيدم .)
كلمات حكيم بوذرجمهر كه با طلا بايد نوشت
آورده اند كه نوشيروان جمعى از علماء و دانشمندان را در مجلسى احضار كرده و از آنها خواست هر كس به قدر دانش خويش سخنى بگويد كه متضمن مصلحت پادشاه و رعيت باشد چون نوبت به بوذرجمهر رسيد معروض داشت :آنچه مطلوب شاه است در دوازده كلمه است شاه پرسيد آن كدام است حكيم گفت :اول پرهيز از شهوات وغضب و هواى نفس است .دوم صداقت و راستگوئى در گفتار و وفاى به عهد و شرايط است .سوم مشورت با دانايان در پيش آمدها.چهارم اكرام و احترام اشراف و علما و اهل كتاب به قدر مقام و منزلت آنها است .پنجم تعهد قضات و تفحص عمال و جزا دادن نيكان و بدان بواسطه احسان و اسائت اين دو گروه .ششم تفحص احوال زندانيان در هر چندگاه تا گناهكاران را به جزا رسانند و بى گناهان را رهائى بخشد.هفتم تعهد و رسيدگى به راهها و دريا و بازارجهت رفاه است .هشتم حسن تدبير در تاءديب رعايا است بر جرايمم و اقامه حدود بر مئاثم .نهم فراهم آوردن سلاح و جمع كردن وسائل جنگى . دهم اكرام اولاد و اهل و اقارب و اصلاح آن جماعت است .يازدهم تعيين جواسيس است تا حوادث ملك را به پادشاه رسانند.دوازدهم تفقد وزراء و ندماء و خيل و حشم است .((فامر انوشيروان ان تكتب هذا الكلام بالذهب و قال هذا الكلام فيه جوامع انواع السياسات الملوكيه )).انوشيروان امر كرد اين كلام را با طلا نويسند و گفت : در اين كلام جميع انواع تدبير و سياسات مملكت دارى است .(475)