وقتى كه محمد بن ابى بكر شهيد شد كتاب عهدنامه اى كه حضرت اميرالمؤمنين براى محمد نوشته بود به دست معاويه افتاد معاويه آن كتاب را مى خواند و تعجب مى كرد، وليد بن عقبه به معاويه گفت دستور بده اين كتاب را بسوزانند، معاويه گفت فكر تو درست نيست ، وليد گفت : آيا اين فكر درست است كه مردم بدانند كه احاديث و دستورالعمل على بن ابى طالب در نزد تو است و تو از آن دستورها استفاده مى كنى ؟ معاويه گفت واى بر تو آيا تو به من دستور مى دهى كه من علم را بسوزانم آن هم چنين علمى ، قسم به خدا نشنيده ام تاكنون علمى كه چنين جامع و محكم باشد سپس به مجلسيانش نگاه كرد و گفت : بدانيد كه من به كسى نمى گويم كه اين كتاب از على بن ابى طالب است بلكه مى گويم از ابى بكر است كه در نزد پسرش محمد بوده است آن وقت ما اين كتاب را مى خوانيم و از آن استفاده مى كنيم پس هميشه كتاب در خزينه هاى بنى اميه به نام ابوبكر بود تا اينكه عمر بن عبدالعزيز خليفه شد و او آشكار كرد كه اين كتابها از حضرت على بن ابى طالب است .(51)